۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۱, چهارشنبه

دره‌ي ِ هَليلْ‌رود، زادگاهی دیگر از تمدّن در ایران


استفان فوکارت- لوموند- ٤/١/ ٢٠٠٨
ترجمه‌ي: بانو دكتر ف. ب.- ص.

خطّ، شهر و دولت، سه عنصر و پایه‌ي ِ تمدّن هستند که در کنار رودهای نیل، دجله و فرات پدید آمدند. شکل گیری این سه عنصر در کنار این سه رود برای تمامی دانشمندان امری بدیهی بود ،تا آنجا که در لوح کتب درسی حکّاکی شدند ، امّا امروزدیگر اطمینانی به شکل گیری این سه عنصر اصلی تمدن در کنار این سه رود نیست.
در اوائل قرن بیستم، با کشف فرهنگ در دره‌ي ِ ايندوس ( بین مرز هند و پاکستان ) که تمامی اسرار آن نیز تا به حال کشف نگشته ، این اطمینان مشوش شده بود ، با کشف ثروتهای باستان شناسی هلیل رود،این اطمینان بیشتر متزلزل شده است . زیرا به نظرمی‌رسد که تاریخ و سرگذشت انسان ها از دره دورافتاده جنوب شرقی ایران، در٢٠٠ کیلومتری تنگه‌ي ِ هرمز نیز گذرمی‌کند . هلیل رود رقیب و هم تراز بین النُهرین (سرزمین پاره پاره‌ي ِ عراق فعلی) شده است، از دید باستان شناسان بعید نیست که مکان های باستانی یافته شده گرفتار حوادث (طبیعی و تاریخی) متعدد نشده باشند . تمام یافته‌ها در این مکان دورافتاده از این سخن می‌گویند که: بقایای شهری بنام آراتا هستند، شهری افسانه ای که اولین متون یافت شده در بین النهرین نیزشکوه و جلال آنرا توصیف کرده اند و تا به حال باستان شناسان موفق نشده بودند آنرا با اطمینان شناسائی کنند. کشفیاتی به مانند هلیل رود و با این وسعت شاید قرنی یک بار صورت بگیرد. تازه اگر قرنی با اقبال باشد.
اکثر متخصصان تمدّن باستان شرق متفق‌القولند که: یک قبل و یک بعد از جیرفت وجود دارد (جیرفت نام شهر مدرن است) که در حوالی آن ، شهر اموات ونیز بقایای شهری دیگر با قدمت ٥٠٠٠ ساله کشف گردیده است. صحبت از یک قریه یا ده نیست. هلیل رود در عصر طلايی‌ي ِ خود، شهری به‌ وسعت چند کیلومتر مربع بوده که قدمت آن به ٢٥٠٠ سال قبل از میلاد می‌رسد. از نظرمقامات ایرانی، کشف این مرکز ِ تمدّني و هنری‌ي ِ ناشناخته که ٥٠٠٠ سال قدمت دارد، از اهمیّت بالائی برخوردار است. برای تمامی کسانی که به میراث فرهنگی و باستان‌شناسی توجّه دارند ، جیرفت اَولویّت اوّل را پیدا کرده است. با وجود بحران سخت سیاسی بین واشنگتن و تهران، به هلی پیتمن ( محقق دانشگاه پنسیلوانیا) نیز اجازه دادند که با باستان شناس‌های ایرانی در محل همکاری کند.

هزاران غارتگر دست به کار
کشفی به این مهمّی ناشی از چند واقعه‌ي ِ کوچک بود. هشیاری گمرک ایران و نیز این که: در اوائل سالهای ٢٠٠٠، عتیقه های فراوانی از دوره برنز، بازارهای هنری اروپا، آسیا و امریکا پر کرد. گلدانهای کلوریت ( سنگی تیره و نرم که آسان صیقلی و صاف میشوند )، مجسّمه‌های کوچک که بعضی از آنها با سنگ‌های لاجورد زینت شده اند، برنزها و سرامیک‌هايي که به اشکال نادر و با ظرافتی بالا تزیین شده اند و به مبلغ ٣٠٠٠٠٠ یورو به‌فروش می‌رسیدند. پیکره نگاری(ایکونو گرافی) آن‌ها اصیل است امّا نه کاملا ً ناشناخته.
اریک فواش، جغرافی دان و باستان شناس دانشگاه پاریس دوازده که چند نوبت در تحقیقات باستان شناسی هلیل رود شرکت کرده، می گوید: "عتیقه‌های مُشابه، در تمام منطقه: افغانستان، پاکستان، عراق و شبه جزیره‌ي ِ عربستان، از خاک بیرون‌آورده‌شده‌بود ؛امّا به تعداد خیلی محدود. ما نمی‌دانستیم از کجا می‌آیند و هیچ تصوّری از مرکز تولید آن‌ها نداشتیم. برای رفع ِ شکّ در این باره، می‌بایستی سرچشمه‌ي ِ این عتیقه‌ها را پیدا می کردیم . به احتمال زیاد این عتیقه ها درجریان تجارت در زمانهای خیلی دور، در منطقه پخش شده اند . امروزه این عتیقه‌ها به‌صورت گسترده ای توسط دزدان پخش می‌شود؛ غارتگرانی که برمحققان نیز پیش‌دستی‌کرده‌اند.
در این مورد، مقامات گمرکی ایران نیز فعّال شدند . گمرک ایران سرنخی را پیدا کرد و با پی گیری‌های متعدد به استان کرمان در ١٠٠٠ کیلومتری جنوب شرقی تهران رسید. در دره‌ي ِ هلیل رود، در سال ٢٠٠١، پنج گورستان متعلّق به ٣٠٠٠ سال قبل از میلاد، پیدا شد که یا از بین رفته و یا سرقت شده بودند. سارقین برای آن‌ که گنج پیدا شده را به مساوات در بین خود تقسیم کنند، این مکان‌ها را به مربّع‌های شش متري تقسیم کرده بودند. هر شش متری برای یک گروه و بدین‌ گونه، به هزاران قبر دست بردند. از آسمان که بنگری، این منطقه به مانند کره‌ي ِ ماه به‌نظرمی‌آید. هر دهانه گودالی است با چند متر عمق که از آن‌ها کالاهایي تخمین ناپذیر، کنده شده است.
در حراجی‌های لندن ونیو یورک، قیمت‌ها پروازمی‌کنند در حالی که در جیرفت، سارقان، عتیقه‌ها را برای چند یورو به قاچاق‌ْچیان می فروشند با کشف محل، مقامات ایرانی معمّای سرچشمه‌ي ِ این عتیقه‌ها را پیداکردند.
سرکوبی وحشتناک در آن‌جا آغازشد. ارتش منطقه را بست تا از دره محافظت کند. حتّی برای اولین بار در ایران قاچاقْ‌چیان را به اعدام محکوم‌کردند. پس از سرکوب، نوبت به تعلیم و تربیت رسید. از آغاز کنکاش، مقامات برای متوقف کردن سرقت‌ها در درازمدّت، برنامه های آموزشی( تاریخ و باستان‌شناسی ) را برای آگاهی دادن به مردم بومی برپا کردند که به بازپس دادن چند صد عتیقه انجامید. یوسف مجیدزاده می گوید: "هفته ای یک بار ، کنفرانس کوچکی در مناطق مختلف برگزارمی‌کنیم تا به مردم توضیح دهیم که این ثروت میراث اجداد آنهاست واز ثمره‌ي ِ این میراث گرانبها می‌توان از جمله جهانگردی را در منطقه رونق داد و این جهانگردی برای خود و فرزندان اهالی بیشتر نفع خواهد داشت تا این که این ثروت سرقت گردد و در خارج از منطقه به‌فروش‌برسد.
مقامات مسئول میراث فرهنگی نیز خیلی زود از اهمیّت و ارزش غیر قابل وصف این گنج در دره‌ي ِ هلیل رود آگاه شدند." این باستان‌شناس ایرانی(متخصص دوره‌ي ِ برنز) مسئول بررسی عتیقه‌های سرقت شده ( یا پس داده شده) شد. او می‌افزاید: "در پاییز ٢٠٠١، هزاران عتیقه را که توقیف شده بودند در زندان منطقه جمع آوری کردند، وقتی عتیقه‌ها را دیدم بُهتْ‌زده شدم. بلافاصله متوجّه ِ اهمیّت ِ به‌سزای این عتیقه‌ها گشتم." برای این محقق که از سال ١٩٨٤ در پاریس زندگی می کند، هلیل رود یک کارگاه مادم العمرست. چیزی که هر باستان شناسی رؤیا و آرزوی حتی یک روز تحقیق در آن را دارد. در این منطقه که تا به‌ حال هیچ محققی کاری انجام نداده، می شود فصل‌های بی پایان، كاركرد و نیز کتاب ها درباره تاریخ آن نگاشت.
وقتی که این باستان‌شناس شروع به کاوش می کند، تازه در ابتدای حیرت و تعجّب است؛ چرا که بررسی های اوّلیّه نشان می دهند که در دره‌ي ِ هلیل رود ، مناطق باستان‌شناسی متعلق به نیمه‌ي ِ هزاره‌ي ِ سوم قبل از میلاد وجود دارد که معاصر با قبرستان های سرقت شده هستند و شامل ده ها يا شايد صدها منطقه می شوند. دو منطقه از این مناطق، بیشتر توجّه وی را به خود جلب می کند: دو بلندی‌ي ِ خاکی‌ي ِ (تپه‌ي ِ) بزرگ، به فاصله‌ي ِ ٥/١ کیلومتر از یکدیگر در صد متری‌ي ِ سایر گورهای غارت شده. کاوش آغازمی‌گردد. این دو تپه که در هلیل رود قرار دارند، نشان می دهند که آثار باقی مانده از دو ساختمان خشتی هستند. ازاین دو بنای بسیار بزرگ (سیکلوپن)، چیزی زیادی باقی نمانده؛ امّا همان مقدار ِ کم، علیرغم فرسایش ِ ٥٠ قرنی وهوای نامطلوب، برای پی بردن به عظمت ووسعت این دو بنا کافی‌است. اولین بنا ، قلعه ای است بیضی شکل به اندازه‌ي ِ ٢٠٠ در ٢٥٠ متر. دومین بنا، به احتمال قوی باقی‌مانده‌ی معبدی، خشتی است که بر روی پایه و سکوی بلندی ( پلات فورم دست ساز) ساخته شده و ارتفاع آن ١٥ متر و مُشرف بر دره ي ِ مزبوراست. خاکْ‌برداری آن، بسیار حیرت‌آورست. اندازه‌ي ِ ساخت ِ دامنه‌ی پایه‌ی آن در مربعی به ضلع ِ ٢٢٠ متر است. برای مقایسه، می‌توان به هرم بزرگ ( که- او- پس) در دشت مصر اشاره کرد که همْ دوره‌ي ِ بناهای هلیل رود است و در مربعی بآ ضلع ِ ٢٣٠ مترساخته شده است. مجید زاده تحقیقات زمین شناختی را برای شناسايي‌ی ِ قشرِ سطحی‌ي ِ زمین در اطراف این دو بنای عظیم، آغازمی‌کند. اریک فواش که در دو نوبت مسئول اندازه گیری بوده‌است، می گوید: "شکّی نیست و تحقیقات نشان می دهند که در لایه های طبیعی زمین، دیوارهای مسکونی وجود دارند. این دو بنا که از زیر خاک بیرون آورده شدند، به احتمال زیاد، قسمتی از یک مجموعه‌ي ِ شهرهستند که مساحت آن را میتوان به ٦ کیلومتر مربع برآورد کرد." در دوره‌ي ِ برنز، پیشه ورهای با هنری در هلیل رود وجود داشته‌اند که تولیدات آنها از آسیای میانه تا سوریه ردّ و بدل می شده‌است و تمام این هنر، در کنار معماری‌ي ِ هنرمندانه‌ي ِ آنان قرارمی‌گیرد. این معمارها تا بین النّهرین تاثیرگذار بوده اند؛ زیرا پلاتفرمی که یوسف مجید زاده از دل خاک بیرون‌آورده‌است، شباهت زیادی دارد با اولین پلاتفورم (سطح)، برج‌های طبقاتی (یا زیگورات‌های بابل) که در بین دجله و فرات دیده می شود. اسطورهي ِ برج بابل در تورات که همان زیگورات بابل است، به شکل‌گیری این بناهای عظیم مذهبی در اذهان غربی کمک فراوان کرده است. بر روی تعدادی از گلدانهای کلوریت که در منطقه پیدا شده، این بناهای عظیم ِ چند درجه ای (دارای سه تا چهار طبقه) که حاوی نقاشی‌های فراوان نیزهستند، حکاکی شده اند. به‌علاوه، آقای مجیدزاده یادآوری می کند که : "قدیم‌ترین زیگورات در ٢٠٠٠ سال قبل از میلاد ساخته شده‌است. فرهنگ هلیل رود ،عصر طلايي‌ی ِ خود را پنج قرن پیش از آن داشته است. حدّ ِ اقل پنج قرن؛ زیرا لایه های اولیه که مورد جستجو قرار گرفته اند ، به نیمه سه هزاره قبل از میلاد تعلق دارند." اریک فواش می‌گوید: "در زیر ِِ این لایه ها، یک لایه‌ي ِ غنی -- که تا به‌حال دست نخورده مانده‌است -- در عمق ١٠ متری و یا بیشتر وجود دارد. هر متری که حفاری می شود، باستان‌شناسان می دانند که به همان اندازه قرن‌ها به تاریخ، بازمی‌گردند. تا کجا جست وجوها به کشف آثار باستانی جدیدتر می‌انجامد؟! تا این زمان، کسی جواب قطعی ندارد؛ امّا ممکن است که بتوان تا به ٤٠٠٠ سال قبل از میلاد نیز رسید.

آراتا، همان اهمیّتی را دارد که تروا برای تمدّن یونان
وسعت مکان ، ظرافت کیفیّت آثارهنری که در آن محل پیدا شده، این نظر را تائید می‌کند که فرهنگ هلیل رود بر مناطق اطراف خود تا فاصله‌ي ِ بیش از ١٠٠٠ کیلومتر اثر فراوانی گذاشته... تمام اینها از جیرفت یک مرکز فرهنگی و شهری متمدّن در دوره برنزمی‌سازد که از شکوه بالایی برخورداربوده‌است.
مرجان مشکور، باستان‌شناس ِ موزه‌ي ِ ایرانی‌ي ِ تاریخ طبیعی می‌گوید: "... و این، تمام داستان نیست! محلّ ِ صید ِ فرآورده‌های دریایي (ماهی) که ساکنان جیرفت به مصرف غذایي می‌رساندند، در چند صد کیلومتری آن‌جا بوده است! این نکته ای است که از میزان سازمان‌یافتگی و درک ِ جامعه‌ي ِ آن زمان صحبت‌می‌کند؛ چون‌که فرآورده‌های دریايی را باید سریع به مصرف رساند و چگونگی‌ي ِ حمل ِ آن‌ها بسیارسؤال بر انگیزست".
یوسف مجیدزاده معتقد است كه همه چیز درهماهنگی‌ي ِ کامل است. جیرفت همان آراتا است. هم برای این واژه شناس (زبان شناس - باستانْ‌شناس ِ فرانسوی) و هم برای این باستانْ‌شناس(مجید زاده) ، آراتا برای شرق قدیم، همان ارزش را داراست که تروا برای دنیای یونان. شهری که جلال و شکوه آن به اندازه ای بوده که حتی دشمنان لجوج، وصف آن را سروده اند. اولین یونانیان شهر تروا را از بین می برند؛ اما پس از آن، قرن‌ها شکوه دیوارها و شجاعت مردمش را وصف می‌کنند.
این در حالی است که پیش از ١٥ قرن قبل از هومر، سومری ها به رقابت خود با آراتای پر شکوه، اشاره می کردند. آن‌ها هستند که بین ٢٠٠٠ تا ٢٥٠٠ سال قبل از میلاد، اولین نوشته‌های ادبی‌ي ِ بشریّت را کتابت کردند. هزار سال طول کشید تا بعد از کشف نوشتن، اوّلین حماسه‌های افسانه ای را به تحریردرآوردند. در این داستان‌ها و افسانه‌ها، شیدايی و حسادت نسبت به شهر بزرگ آراتا یک موضوع تکراری است. حسادت های فراوان ، برای کیفیّت زندگی، وفورمعادن ، برای کوه‌های بلند برفی اش، برای هنر ِ هنرمندانش. رقابت بین ساکنان سومر و آراتا عمیقآ بر افکار ساکنین بین النهرین تاثیرگذاربوده‌است؛ تا آن جا که افسانه ی کشف نوشتن را به شاه افسانه‌ای‌ي ِ شهر ِ بزرگ ِ اوروک نسبت‌می‌دهند، که در جنوب عراق فعلی قراردارد، شاهی که قصد او چیزی جزارتباط دیپلماتیک با پادشاه آراتا نبوده‌است. امروز دیگر با قاطعیّت می‌دانیم که در ٤٠٠٠ سال پیش، نویسندگاني که در لوح های رُسی آثارشان را مکتوب می‌کردند، آراتا را به مانند دنیای قدیمی برای خود می‌دانستند. به جهانی قدیمی و پایان یافته ، همان‌ طوری که برای یک روزْشمارْنویس (تاریخْ نگار) اروپایی، سال ١٠٠٠ میلادی و امپراتوری‌ي ِ روم، متعلق به گذشته است.
چه‌طور می توان مطمئن بود که شهرپیدا شده همانی است که اولین روزشمارْنگاران ِ تاریخ، از آن به عنوان افسانه‌اي‌ي آراتا یاد می‌کنند؟ میشل کازانوا ( محقق ِ دانشگاه رن در فرانسه- خانه‌ي ِ باستان شناسی و نژاد شناسی) می گوید: "نمی دانیم كه آراتا واقعا ً وجود داشته است يا نه. حتی نمی دانیم این اسم، اسم شهری بوده یا اسم امپراتوری و یا منطقه ای! محل‌های باستان‌شناسی‌ي ِ دیگری نیز وجود دارند که نامزد ِ لقب ِ پرشکوه ِ اراتا هستند. برای مثال، دورتراز این منطقه، در جنوب ِ شرقی‌ي ِ مرز ایران و افغانستان، شهر ِ سوخته ( یا شهر ِ سوخته‌ي ِ کویر ِ شور). * در ١٩٧٦، یوسف مجیدزاده تحقیقی را منتشر کرد که بنا بر دریافت های او از آثارباقی مانده و ارزشمند سومری‌ها مدارکی وجود دارد که درآن‌ها درباره‌ي ِ نوع نقشه برداری‌ي ِ آراتا سخن به میان آمده است. او چنین استنباط می‌کند که: "آراتا می بایستی در جنوب شرقی ایران قرارگرفته باشد.
دو دهه بعد، متخصص ِ بزرگ ِ امریکايی‌ي ِ سومر، ساموئل نوا کرامر (١٨٩٧-١٩٠٠) بعد از ترجمهي ِ ٤ کتیبه‌ي ِ سومری -- که در آن‌ها به این شهرِ افسانه ای اشاره شده‌است – نتیجه‌ای همانند مجید زاده می‌گیرد. شباهت موجود و وصف‌های ادبی و موقعیّت ِ ( محل ِ) هلیل رود، جايی برای شکّ نمی‌گذارند. امّا تا زمانی که تحقیق در نوشته‌های یافت‌شده در آن محلّ، به‌صراحت این موضوع را تائید‌نکنند و نگویند که آراتا همین‌جاست، تردید و جدل ادامه پیداخواهدکرد.
بی هیچ شکّی، جیرفت دارای دستْ‌نوشت‌ها و لوحْ‌های بیشتري خواهدبود؛ امّا تا این زمان، علم ِ خواندن ِ آن‌ها وجود ندارد. در سمیناری که درشهر راون ایتالیا در تابستان ٢٠٠٧ برقرار شد، یوسف مجیدزاده برای اوّلین بار، عکس‌هایی از سه لوحه‌ي ِ رُسی را به جهانیان معرفی‌کرد. این لوحه‌ها دارای خطّی ناشناخته هستند که هم جالب ِ توجّه است و هم بدبینی ایجادمی‌کند . قدمت این سه لوحه به ٢٤٠٠- ٢٦٠٠ قبل از میلاد می‌رسد. این باستان شناس، بر این باورست که این لوحه‌ها، گواهی بر تکامل ِ مرحله‌اي‌ي‌ ِ این خط هستند. این خطوطی که در لوحه‌ها حک شده اند، تا به‌حال در هیچ کجا دیده نشده اند. تصاویرِ هندسی‌ي ِ ساده، مربّع، مثلث، دایره یا بعضی وقت‌ها چیزی که کاشف آن، احتمال می دهد علامت‌های الفبایی (زیر و زبر) باشند که برای تغییرِ تلفّظ ِ بعضی از حروف مورد استفاده قرارمی‌گرفته اند.
از دید چند دانشمند، احتمال تقلب را نمی شود کنارگذاشت؛ زیرا یکی از سه لوحه را یکی از ساکنان منطقه بازپس داده است و احتمال تقلبی بودن در کارست. امّا آقای مجیدزاده می گوید که دو تاي ِ دیگر را خود از زير ِ خاک درآورده است. متأسّفانه، کشف ِ نوشته بدان معنی نیست که می‌شود آن را خواند و در این مورد، خطر آن وجود دارد که متخصان ِ خواندن ِ سنگْ‌نوشته‌ها، سنگ ِ روی ِ یخ شوند؛ زیرا از ساکنان هلیل رود چیزی نمی‌دانیم. بخصوص این که زبانشان کاملا ً نا آشناست و خواندن ِ خطّی که زبان ِ ناشناخته‌ای را بیان‌می‌کند ، کاری بس مشکل است. به‌ويژه که حجم ِ نوشته ها خیلی محدودست.
یوسف مجید زاده می گوید: "اهالی‌ي ِ بين‌النّهرين از فراسوي ِ قرون با ما صحبت‌می‌کنند. نوشته‌های‌شان را ترجمه کرده ایم. تاریخ‌شان را برای ما تعریف کرده اند. بعضی وقت‌ها این احساس را دارم که اهالی‌ي ِ هلیل رود نیز سعی‌می‌کنند با ما صحبت‌کنند؛ امّا مانند آن‌ست که از پشت شیشه‌ای قطور، حرکت ِ لب‌های‌شان را می‌بینیم؛ ولي نمی شنویم. خطشان برای ما بی صداست و به احتمال زیاد برای مدّتی طولانی این‌طور خواهدماند؛ مگر این‌ که کاوش‌ها امکان دهند که لوحه‌های دو زبانه پیدا شوند، مانند سنگ روزت مصر (که امکان داد خط ّ ِ مصری کشف گردد).

ورود به تصوّر ِ افراد
تا فرارسیدن روزی که این خطّ شناخته شود، باستان‌ْشناسان و تاریخْ‌دانان ِ هنر می توانند نقاشی‌هایی را که بر روی گلدان‌ها و سرامیک‌های خارج شده از هلیل رود در اختیار داریم، شناسائی کنند. مطالعه‌ي ِ تصاویر حیوانات، انسان‌هایی که یوزپلنگ‌ها را رام کرده‌اند و یا تصاویری که انسان ها دارای بدن حیواناتی مانند عقرب، گاو ِ نر و یا گربهْ‌سانان ِ بزرگ، هستند. این همان وارد شدن در تصوّر ِ مردم ِ جیرفت ِ باستان است. "
باستانْ‌شناس دیگری به نام ژان برو ( نویسنده‌ي ِ پژوهشی مفصّل در باره‌ي ِ علم ِ تصویرْشناسی) می‌گوید: " در این تصاویر یک کمْ‌بود ِ عجیبی مشاهده می‌شود: بر خلاف آنچه در بین النهرین مشاهده می شود. هیچ نوع تصویری از خدا در این تصاویر یافت نمی‌شود. در جیرفت، تنها شکل‌هایی از تضادّ ِ (دوگانگی‌ي ِ) نیروهای مساعد برای انسان (با نماد ِ عقاب و یوزپلنگ) ديده‌مي‌شود که با همراهی و کمک انسان، علیه ِ درد و مرگ (با نماد ِ عقرب و مار) زورآزمايی می‌کنند. در جست و جوی این تعادل بین خوشبختی و مرگ، می توان تصویر اولیّه‌ي ِ فکری را که بر اصل ِ ثنویّت (دوگانگی) بنا شده است، دید که قرن ها بعد در بودیسم، دائوئیسم و تعداد زیادی از مذاهب شرقی، پیدا شدند." وی می افزاید: "این طرز فکر، در مذهب پارس‌ها ( با اهوره مزدا) نیزدیده‌می‌شود که نقش ِ آ ن، تضمین ِ خوشبختی‌ي ِ انسان است. آیا از طریق پارس‌ها بوده‌است که طرز فکرمردم جیرفت در به تصویر نکشیدن ِ خدا، به دنیای یهودی- مسیحی به ارث رسيده‌است؟ چرا که نه؟ زیرا قسمتی از تورات در قرن ششم قبل از میلاد نوشته شده است و خاورمیانه در امپراتوری‌ي ِ پارس ادغام‌شده بود؛ همان امپراتوری‌ي ِ کورش کبیر که در تورات از او به‌عنوان حامی‌ي ِ دايمی‌ي ِ یهودیان نامْ‌ برده شده‌است.
امّا آنچه که فرهنگ هلیل رود به ارث گذاشته، به طورِ غیرِ مستقیم بوده‌است؛ زیرا برخلاف تمدّن بین النّهرین، این تمدّن در دوره‌های بسیار دورتر، منقرض‌شده‌است، بدون آن كه هیچ وارثی داشته‌باشد! در سال های ٢٠٠٠- ١٧٠٠ قبل از میلاد، یک یا چند بحران خاور میانه را به تکان درآورد. وسعت این حوادث -- که طبیعت آن هنوز مورد بحث است -- بسیار عظیم بوده. شهرها خالی‌شدند و تمدّن‌ها سقوط‌‌ کردند، مانند یک بازی‌ي ِ واقعی ي ِ دومینو. تمدّن ِ دره‌ي ِ ايندوس در ١٧٥٠ قبل از میلاد از بین رفت. خیلی دورتر از آن‌جا در غرب، بین النهرین نیز دچار تغییرات ودگرگونی های عمیقی شد. مردمان جدید که از سوریه آمدند، جای‌ْگزین مردم ِ ميانْ دو رود شدند. زبان سومری به زبان مرده تبدیل شد. فرهنگ هلیل رود در این بحران‌های بزرگ، رو به تاریکی رفت. در مرز ِ هزاره‌هاي ِ سوم و دوم قبل از میلاد، ساکنان منطقه کم شدند و جنوب شرقی‌ي ِ ایران برای ١٠٠٠ سال، سنّت ِ شهری‌ي ِ خود را از دست داد. تمدّن جیرفت به همان زودی که توسعه یافته بود، از بین رفت. امّا این تمدّن ما را وادار به زیر سؤال بردن ِ تمامی‌ي ِ اطمینان‌های خود در مورد خاورمیانه، در دوره برنزمی‌کند. تمام برداشت‌های‌مان از شروع تمدّن‌های قدیمی، باید بازنگری‌شود."
باستا‌‌‌‌‌‌ن‌شناس ِ دیگری( میشل کازانوا)توضیح می دهد: "مدل رایج به نام مرکز و حومه که به تمدّن‌های شهری مصر و بین النهرین برتری می بخشید و سایر مناطق مثل ایران و آسیای میانه و شبه جزیره عربستان را در سطح دوم و حاشیه‌ای قرارمی داد، بایست از نو موردِ تجدید نظر قرارگيرد. بخصوص که این دو منطقه که به آنها اولویّت داده می شود، خود نیز بدون تأثیر فرهنگی نبوده اند." خانم کازانوا ادامه می دهد: "مصر و بین النهرین بمانند مهد تمدن یهودی- مسیحیِ‌ي ِ ما در نظر گرفته می شوند؛ زیرا نقش مهمی در تورات دارند. امّا طی قرن اخیر، باستا‌‌ن‌شناسان فکرمی کنند که می توانند با گذر از تورات ،نشان بدهند که داستان‌هایی که درآن شرح می شود ، در محل واقعیّتی تاریخی ندارند و ما همان وقت که از جزئیات داستان درتورات بحث می شود ، در واقع بی اراده قبول می کنیم که مکانهای مورد اشاره در آن، همان دره‌ي ِ نیل و جنوب عراق است و دراین اماکن است که همه چیز آغازشده. اما نشانه های زیادی حاکی از این‌ست که غیر ازاین مناطق(نیل و جنوب عراق) ، جاهای دیگری مثل: جیرفت، دشت ایران و آسیای میانه نیزمراکز فرهنگی بزرگ دیگری بوده اند.
کشفیّات هلیل رود نیز این تصوّر را تقویت می کند." یوسف مجیدزاده می‌گوید: "این کشفیّات، دری بر روی یک قرن تحقیق ِ باستانْ‌شناختی باز کرده است. امیدوارم مشکلات سیاسی‌ي ِ زمان ِ‌حال و جنگی مثل ِ جنگ ِ عراق، مانع ِ شناخت ِ گذشته نشود."


برگرفته از سایت کانون پژوهش های ایران شناختی:
http://iranshenakht.blogspot.com/2008/02/blog-post_28.html

عکس: دره هلیل رود، رضا رود نشین

هیچ نظری موجود نیست: