۱۳۸۷ خرداد ۳۱, جمعه

سلیقه موسیقی مغز



در سن 11 سالگی برای اولین بار تصمیم گرفتم که شخصیت موسیقایی خودم را به همه نشان دهم و اولین کاست گلچین ترانه های مورد علاقه ام را از روی رادیو ضبط کنم. ساعتها با انگشتی که روی دگمه REC. خشک شده بود منتظر ماندم تا بالاخره توانستم یک کاست گلچین ضبط کرده و از شر نوارهای موسیقی قدیمی مادرم راحت شوم.
این اولین کاست میکس از گلچینهای موسیقی بود که ضبط کردم، از جمله یک CD مجموعه موسیقی راک برای مادرم و یک میکس از موسیقی روز برای خواهرم که شدیدا در حال و هوای موسیقی Nickelback بود. اما هربار که من آماده تهیه یکی از این "شاهکارها" میشدم، ترانه هایی را انتخاب میکردم که به نظر خودم برای موقعیت خاصی مناسب بودند و آنها را بدون ترتیب خاصی پشت سر هم قرار میدادم. مدتی بعد فهمیدم که پشت ماجرای ساختن یک گلچین عالی، عوامل و دلایلی علمی وجود دارد.


دانیل جی. لویتین Daniel J. Levitin استادیار روانشناسی، عصب شناسی و موسیقی در دانشگاه مک گیل McGill، به مدت 16 سال در کار تحقیق بر روی چگونگی تاثیر موسیقی بر مغز بوده است. او در کتاب جدید خود به نام "نظر مغز شما درباره موسیقی" This Is Your Brain on Music، با دقت به سرچشمه سلیقه موسیقی ما و تعدادی از دلایل تمایل ما نسبت به انواع خاصی از موسیقی، اشاره میکند.
لویتین گفته است: " پژوهشهای ما نشان داده است که همه افراد به همان سادگی سخن گفتن به زبان مادری خود، کارشناس موسیقی هم هستند. ما میتوانیم یک نت نابجا یا خارج را در یک قطعه موسیقی تشخیص دهیم، حتی اگر لزوما نام این نت را هم ندانیم...."
و اما علم
پس، چگونه انواع خاصی از موسیقی طوری وارد ذهن ما میشود که در بیشتر اوقات آنها را زمزمه میکنیم و دسته ای دیگر انگشتان ما را برای خاموش کردن پخش صوت به خارش می اندازند؟
اینطور که به نظر میرسد، کلید حل مسئله سلیقه موسیقی ما ، در دوران ناپختگی و سنین بسیار کم قرار دارد.
لویتین در کتاب خود دوران نوجوانی را به عنوان زمان تبلور سلیقه موسیقی ما مشخص کرده است. مغز ما در طی سالهای خود شناسی، در حدود سن 14 سالگی، برای ورود به عالم بزرگسالی برنامه ریزی میشود. او بر این نکته تاکید میکند که هرچند افراد با بالا رفتن سن به انواع تازه موسیقی نیز علاقمند میشوند اما سلیقه حاکم بر این گرایش در سنین 18 تا 20 به طور کامل شکل گرفته است.
در این سن، سلیقه موسیقی ما به خصوص تحت تاثیر همسالانمان است و ما با دوستانمان به عنوان یک روش اظهار دوستی و همبستگی به موسیقی مشابهی گوش میدهیم.
به گفته لویتین :" موسیقی جدید خود را در چهارچوب همان موسیقیی که در دوران حساس رشد میشنیدیم تلفیق میکند."
البته عدم علاقه مرموز و توصیف ناپذیر ما به انواع خاصی از موسیقی نیز سرمنشاء مشابهی دارد. همینطور نباید نقش عوامل محیطی–که حتی از دوران جنینی تاثیر گذار هستند- را فراموش کرد. "
در پایان نیز بگویم که موسیقی مورد علاقه ما همواره با چیزی که قبلا دوست داشته ایم نقطه مشترکی دارد."

بر گرفته از سایت:
ترجمه از گفتگوی هارمونیک.

۱۳۸۷ خرداد ۲۶, یکشنبه

پیامی در پاسخ به "یوسف در چاه"

"صبح باغ" لطف کردند و پیامی برای مطلب "یوسف در چاه" فرستادند که من در اینجا به عنوان مطلبی مستقل میاورم. از ایشان سپاسگزارم.

کتاب درد در دفتر نگنجد
چرا چون جهل در دریا نگنجد
اگر درد تو از جهل زمانست
بمان یوسف که چاهت جایگاهست
( صبح باغ )
همه شعر بسیار شنیده ایم ، اما گاهی شعری و کلامی ناگهان با نهادت عجین می شود و بدون آنکه بدانی و بخواهی در تو تکرار می شود و همه دلایل و فلسفه تو را در خود متجلی می کند..!
درختان جهل نیاکانند ....
...همین سه کلمه بخشی از شعر زنده یاد شاملو مدتها در ذهنم می گشت و اوایل نمی فهمیدم یعنی چه و من باید از این سه کلمه چه بفهمم...؟
و بدون آنکه بخواهم ذهنم نمی توانست از آن عبور کند تا آنکه آرام آرام بار معنی آن در جانم نشست...
آنچه امروز میبینیم محصول فرهنگی نیاکان ما هستند، اگر امروز در سیاهی هاو گرفتاری های دیرینه خود همچنان دست و پا می زنیم ریشه در جهل نسل های گذشته ما دارد ....هر کسی با این پدیده به گونه ای رفتار می کند ........بعضی ها زود یقه همدیگر را می گیرند و دعوا و یقه درانی ها و بگیر و ببند های مکتبی و مذهبی و سیاسی و اجتماعی آغاز می شود و بعضی ها هم چون من به پای جهل می نویسند.
همیشه معتفد بوده ام نجات ایران دو ستون موازی نیاز دارد یکی تحولات سیاسی و اجتماعی و دیگری تحولات فلسفی و فرهنگی که به موازات هم بایستی آغاز شوند،به باور من این خانه تکانی همه را در بر می گیرد...
صبح باغ