۱۳۸۷ مرداد ۴, جمعه

گویش مُشْکِنان

عکس از حسن نقاشی

مُشْکِنان روستایی است کهن، در 90 کیلومتری شرق اصفهان که بر سر راه اصفهان به نایین و یزد قرار دارد। جمعیت کنونی روستا کمتر از هزار نفر است।

گویش مشکنان یکی از گویش‌های مرکزی ایران و بازماندۀ گویش قدیم اصفهان و از خویشاوندان زبان پهلوی است.

این گویش نیز همانند بسیاری از گویش‌های ایرانی رو به زوال است. علاوه بر تمامی عواملی که باعث از میان رفتن تدریجی گویش‌ها می‌شوند، در مورد گویش مشکنان عامل مهم دیگری نیز وجود دارد و آن دوزبانه بودن اهالی روستاست. حدود نیمی از مردم این روستا به فارسی امروز و نیم دیگر به گویش محلی سخن می‌گویند که این آمیزش به سود زبان فارسی تمام شده، گویش محلی را به گفت‌وگوی خانوادگی در محدودۀ خانه تقلیل داده‌است.

این گویش هم‌اکنون با گویش شهرک‌ها و روستاهای باختر مشکنان، مانند «جزه، کوهپایه، زفره» و مناطق جنوب و جنوب باختری مانند «مشکنان سفلی، کفران و...» همانند است. همچنین با گویش مناطق شمال و شمال غربی اصفهان مانند «گزی، میمه‌ای و خوانساری» تفاوت چندانی ندارد و با گویش یهودیان اصفهان یکسان است.

گویش مشکنان، تألیف آقای جمال صدری است که در 224 صفحه، با شمارگان 1000 نسخه و به بهای 35000 ریال، از سوی فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شده‌است.


برگرفته از سایت:

۱۳۸۷ تیر ۳۰, یکشنبه

اعلام نگرانی نسبت به نابودی میراث فرهنگی

شهربراز
در خبرها آمده است که قرار است استوانه‌ی کوروش بزرگ - که هم اینک در موزه‌ی بریتانیا در لندن نگهداری می‌شود - برای مدتی به منظور نمایش عمومی به ایران برده شود. اما کارنامه‌ی جمهوری اسلامی در زمینه‌ی میراث‌های فرهنگی - به ویژه اثرهای تاریخی پیشااسلامی ایران - چندان اطمینان‌بخش نیست و بیشتر نگران‌کننده است تا خوشحال‌کننده زیرا همان طور که سنگ‌نبشته‌ی خارک در منطقه‌ی کنترل‌شده در مدت کوتاهی به طور ناگهانی به دست «افراد ناشناس» نابود شد دیگر چه اطمینانی می‌توان داشت که استوانه‌ی کوروش در شهر بزرگی و کنترل نشده‌ای چون تهران سالم بماند به ویژه که نظر برخی آقایان را درباره‌ی کوروش و هخامنشیان و ... می‌دانیم.
امروز این نوشته به دستم رسید که برای آگاهی و پخش بیشتر، آن را (بدون ویرایش) در این وبلاگ می‌گذارم:

به نام خداوند جان و خرد
بدینوسیله، نگرانی شدید خود را از رویدادهای تلخی که این روزها در کشورمان رخ داده و گنجینه‌های باستانی و گرانبهای میهن‌مان را یکی پس از دیگری به نابودی می‌کشد، اعلام نموده و ضمن یادآوری وظیفه‌‌ی دولت یعنی نگهداری و پاسداری از گنجینه‌های این سرزمین، از میان انبوه ویرانی‌هایی که این روزها دل هر ایرانی پاک‌نهادی را به درد آورده است ، پنج پاره‌ی زیر را نگران‌کننده‌تر از همه دانسته‌ و آنها را به آگاهی ملت گرامی ایران می‌رسانیم:
1. ما از هماهنگی‌های انجام‌شده میان سازمان میراث فرهنگی و مدیریت بریتیش‌میوزیوم لندن برای بازگشت – اگرچه موقت – استوانه خشتی کوروش بزرگ (منشور حقوق بشر کوروش) از موزه‌ی بریتانیا به گنجینه‌ی ملی ایران و نمایش همگانی آن، به شدت نگران بوده و از هم‌اکنون دلواپسی ژرف خود را از این موضوع، به آگاهی هم‌میهنان و نیز همه‌ی نهادهای فعال فرهنگی می‌رسانیم. زیرا بر این باوریم که سازمان میراث فرهنگی، هرگز کارنامه‌ی روشنی در پاسداری از گنجینه‌های کشورمان نداشته و ندارد، و برای نمونه همان بس که نتوانسته تا از سنگ‌نوشته‌ی ارزشمند جزیره‌ی خارک ، بیش از 199 روز نگهداری نماید. هم‌چنین هنوز هم مردمِ بزرگوار ایران ، خاطره‌ی تلخ ربوده شدن «لوح زرین تخت‌جمشید» از همین گنجینه‌ی ملی ایران و و سپس پخش خبری مبنی بر آب کردن آنرا ، از یاد نبرده‌اند.
2. همانگونه که کارشناسان غیردولتی از همان آغاز پیش‌بینی کرده بودند، رطوبت سنجهای پاسارگاد نمِ بسیار بالایی را پیرامون آرامگاه کوروش بزرگ نشان داده‌اند و با آنکه همه‌ی گروههای میهن‌پرست، پیش از آبگیری سد سیوند، بارها و بارها درباره اثرات ویرانگر این آبگیری هشدار داده بودند،ولی هنوز هم- و بر خلاف وعده‌های داده‌شده – شاهد اقدام مثبتی برای تخلیه‌ی آبهای آن سد نبوده‌ایم ، تا پس از قطع شمار بالایی درخت منحصر به‌فرد و نابودی محوطه‌های باستانی تنگِ چشمه (تنگ بلاغی)، دست کم اینک از شدت آسیب‌های پیشِ رو بکاهیم.
3. شنیده می‌شود کسانی به جرم ویران نمودن سنگ‌نوشته‌ی جزیره‌ی خارک دستگیر شده‌اند. هر چند پیرامون علت دستگیری دستکم یک تن از آنها ابهام‌هایی وجود دارد ولی در میان شگفتیِ همگان، منابع رسمی تا کنون به بهانه‌ی امنیتی بودن مسأله، از شناساندن آنها به مردم و روشن شدن علت مسأله سر باز زده‌اند. و این در حالی است که میدانیم به دلیل نفت‌خیز بودن جزیره‌ی خارک و دارا بودن تأسیسات نفتی بسیار، هیچ‌کس نمی‌تواند بدون داشتن پروانه از مسؤولان مربوطه، به آن‌جا آمدوشد نماید. آشکار است که برای جلوگیری از گسترش شایعات پیرامون این رویداد – که چندان خوشایند نیز نبوده و می‌تواند اعتماد دوستداران میراث فرهنگی نسبت به دولت را کم‌تر نماید – ضمن برکناری مدیریت سازمان میراث فرهنگی استان بوشهر، شایسته است نتایج پیشرفت پرونده ، گام به گام اعلام گردد.4. در خبرها آمده است که در کمال شگفتی بخشی از محوطه‌ی کاخ‌ آپادانای شوش، آن گنجینه‌ی کهن و گران‌بهای کشورمان و یادمانِ روزگار داریوش بزرگ، به پیست موتورسواری بدل گشته است. آشکار و بدیهی است که میبایست ضمن برچیدن چنین وضعیتی، هرچه زودتر حریم آن اثر ارزشمند مشخص و مورد نگاهبانی قرار گیرد تا دیگر بار فجایعی همچون تخریب پای ستون‌های دروازه‌ی شرقی همان کاخ ونیز نابودی کتیبه‌ی خارک را شاهد نباشیم .
5. و باز از خوزستان و دیگر کهن‌شهر آن، ((اهواز))، خبری دال بر کاوش و رسیدگی به شهر باستانی هرمزداردشیر که خود یادگاری 1700 ساله از روزگار ساسانیان و از آثار ثبتِ ملی شده‌ی آن استان است به گوش نرسیده و نمی‌رسد. ما چنین کوتاهی‌هایی را تنها و تنها از ناکارآمدی مدیریت سازمان میراث فرهنگی آن استان می‌بینیم و خواستار بازبینی در رفتار و عملکرد این سازمان میباشیم .
وبلاگ:

درخواست پنتاگون برای تهيه فهرست حفاظتی محوطه‌های مهم باستانی در ايران

ترجمه شیوا مقدم
مصاحبه مارتینا دوورینگ خبرنگار روزنامه آلمانی برلينر سایتونگ با راینهارد برنبک

از سوی اعضای ششمین کنگره جهانی باستانشناسان (WAC) در دوبلین، قطعنامه‌ای در اواخر ماه ژوئن صادر شد. اعضای این کنگره در این قطعنامه مخالفت خود را در برابر برنامه آمریکا برای تدارک جنگ با ایران و همچنین مخالفت خود با شرکت همکارانشان در این برنامه‌ریزی را اعلان داشتند.
راینهارد برنبک (Reinhard Bernbeck)، انسان‌شناس دانشگاه آمریکایی بینگهامتون (Binghamton) در گفتگویی، چگونگی و ضرورت صدور این قطعنامه را بیان میکند.
- دلیل صدور این قطعنامه چه بود ؟
مدت زمانی است که پرسش‌های بسیاری از سوی پنتاگون در مورد مکان‌های باستانی و محل موزه‌ها با همکاران ما مطرح می‌شود. آنان می‌خواهند با این کمک بتوانند برنامه جی‌پی‌اس تهیه کنند تا به این ترتیب و در صورت یک حمله، این مکان‌ها مورد اصابت و تخریب قرار نگیرند.
از این دست پرسش‌ها، پیش از جنگ عراق در اسفندماه 1381 (مارس 2003) با همکاران ما در انستیتوی شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو و دیگر جاها، مطرح شده بود.
- مدت زیادی است که شایعاتی در مورد تماس‌ها وجود دارد. آیا این قطعنامه نمادی است برای آنکه همکاران شما خطر جنگ را بالقوه می‌انگارند؟
خبرها در هفته‌های اخیر بسیار نگران‌کننده هستند. به عنوان مثال، مدتی کوتاه پیش از کنگره ما، اسرائیل حمله به ایران را تمرین می‌کرد، ولی چنین حمله‌ای تنها با توافق و پشتیبانی آمریکا امکان تحقق دارد.
در ضمن ما نگران نظامی‌شدن خزنده بخش‌های علمی مانند باستان‌شناسی هستیم. در پنتاگون، برنامه‌ها و طرح‌هایی وجود دارند که برای اجرای آنها نیازمند به انسان‌شناسان، مردم‌شناسان و باستانشناسان هستند. گفته می‌شود که این طرح‌ها برای جلوگیری از ویرانی و انهدام آثار تاریخی است. در واقع این بدان معناست که ما باید بطور فعال در راهبری این جنگ همکاری کنیم. حال این مهم نیست که از ما بخواهند در مورد تاریخ، جامعه و یا تنوع قومی کشورها سخنرانی کنیم و یا از ما بخواهند که فهرست محل‌های باستانی را بصورت جی‌پی‌اس تهیه کنیم.
- از نظر شما چرا چنین همکاری‌هایی نادرست است؟
همکاری ما با نظامیان برای آماده ساختن یک حمله معنایی جز این ندارد که باستان‌شناسان شریک حمله هستند. این یک کار غیر اخلاقی است. روشن‌تر بگویم، کار ما این است که بکوشیم در درجه اول، حمله‌ای صورت نگیرد. باید پیش از آنکه در فکر حفظ آثار ملی باشیم، در حد توانمان در حفظ جان انسان‌ها بکوشیم. در عین حال اگر جنگی آغاز شود، باید سازمانی وجود داشته باشد تا بدون وابستگی به طرفین دعوا و کاملاً مستقل بتواند از آثار محافظت کند.
- آیا کسانی در کنگره بودند که طرفدار همکاری با ارتش باشند؟
آنجا دو طیف وجود داشت، یکی طرفدار همکاری بود که باید بتوانیم در وضعیت وخیم و بحرانی، جلوی انهدام را بگیریم و طیف دیگر، هرگونه همکاری را رد می‌کرد. میان این دو گفتگویی وجود نداشت و دو قطب آشتی‌ناپذیر بودند.
- آیا این قطعنامه برای اعضای کنگره لازم‌الاجرا است؟
این قطعنامه بسیار مهم است، ولی باید به تأیید هیئت اجرایی کنگره جهانی باستان‌شناسان برسد. من امیدوارم سازمان‌های باستان‌شناسان در آلمان و آمریکا و دیگر نقاط، در این مورد تأمل کنند و قطعنامه مشابهی صادر کنند.
- آیا شما به عنوان کسی که ایران را خوب می‌شناسد، فکر می‌کنید، در صورت حمله، مکان‌های باستانی و موزه‌ها ی کشور بخاطر اینکه ارتش فهرست حفاظتی از مکان‌ها را دارد، در امان خواهند بود؟
خیر. اتفاقاتی که در عراق افتاد، نمایانگر آنست. پیش از جنگ عراق هم ارتش چنین فهرست‌هایی تهیه کرد. ولی موزه ملی در بغداد تاراج شد. بابل، اور و اوروک بوسیله سربازان تخریب شدند و اردوگاه نظامی در محوطه‌های باستانی برقرار شد. همچنین غارتگران توانستند براحتی مکان‌ها را غارت کنند. پس می‌بینیم که همه این کارهای از پیش انجام‌شده، بی نتیجه بوده است.
- شما خطر حمله به ایران را تا چه حد واقعی می‌بینید؟
از دید استراتژیک، جنگ علیه ایران را غیر ممکن می‌دانم. اما متأسفانه با مسائلی که پیش آمده و شاهد بودیم، می‌دانیم که دولت واشنگتن توان هر کاری را دارد.
Martina Doering, "Archäologen sollen bei der Kriegsplanung helfen, Pentagon fordert Liste schützenswerter Kulturgüter im Iran",
BerlinerZeitung, 14 Juli 2008
در همین زمینه: