۱۳۸۷ خرداد ۲, پنجشنبه

ما و موسیقی

شیوا مقدم

همیشه از دیدن فراوانی تولیدات موسیقائی، از نوار و کاست گرفته تا فیلم هایویدیوئی و ضبطهای کامپیوتری در هر گوشه و کنارخانه و زندگی هم وطنانم، که نشانگر علاقه بسیار آنان به موسیقیست، لذت می برم اگر چه در این سالها،تعداد کار های با ارزش روز بروز رو به کاهش داشته اند، ولی مردم امروز بیشتراز هر زمانی در پی شنیدن انواع موسیقی و کار های جدیدند.

با توجه به همین موضوع و از آنجائی که به نظرم میرسد علاقه به پدیده ها با درکدرست آنها رابطه ای مستقیم دارد، فکر کردم مطلب کوتاهی در باره چند نکته کهمدت هاست ذهنم را مشغول کرده، برای دوستانم بنویسم.

اگر موافق باشیم که در ذات هنر جادوئی نهفته است که آن را به یکی از اساسی ترین ارکان زندگی بشر ارتقاء داده است. واینکه هنر همه جانهای شیفته گانش را در یک زمان برای درگیر شدن دریک فعالیت خلاق ذهنی هم راه و هم صدا می کند. و اگر موافق باشیم که ارج گذاردن به هنر همراه با تمدن رشد میکند، آیا دریغ از آن نداریم که بیشترین دلبستگی ما به هنر موسیقی، که از انتزاعی ترین هنر هاست، جنبه ای تجملی و تزئینی داشته باشد و یا تنها در نامی مشهور خلاصه شود؟

باید این را در نظر داشته باشیم که هدف هنر سرگرم کردم ما یا دادن و گرفتن حسی خاص به ما نیست.

کار هنر سرشار کردن درونمایه انسان و فعال کردن قابلیت ها، درک و آگاهی های اوست.

از سوئی میدانیم که درک سریع هنر درمعنای کامل آن برای حواس آموزش ندیده بدیهی و ساده نیست. هنر، مفاهیم و نشانه ها را یه نوعی دیگر و متفاوت در اختیار حواس انسان قرار میدهد و در واقع او را به نوعی در مقابل تجربه ای جدید قرار میدهد. بطور مثال، مانند یک عکاس ماهر که در یک تصویر، لحظه ای از یک اتفاق روزمره را طوری در معرض دید قرار میدهد که تا آن زمان برای یک فرد عادی قابل دیدن نبوده.

آنچه که موجب تحریک سریع احساسات مخاطبش شود، بدون آنکه ظرافت، دقت یا تفکر خاصی در بیان آن به کار رفته باشد، قطعآ نمیتواند هنر نامیده شود.

نامتعارف بودن، وجهه مشخص هنر است. به همین دلیل، باعث گسترش روند تفکر آدمی و دست یافتن به دیدگاه های تازه میشود که دلیل اصلی لذت بردن از هنر هم همین است.

اما، از سوی دیگر، می خواهم بگویم، چقدر خوب میشود اگر سعی کنیم موسیقی با ارزش و دلخواهمان را " گوش کنیم" تا اینکه تنها آن را" بشنویم". چه خوب است با آن "فکر" کنیم تا اینکه تنها آن را "حس" کنیم. "گوش کردن"، "توجه کردن" است و با "گوش کردن" و "توجه کردن" میتوان "درک مطلب" کرد.

اگر تنها دستگاه پخش موسیقی را روشن کنیم و مشغول کاری دیگر شویم هرگز به درک واقعی آن نائل نخواهیم شد.

مطلب را کوتاه میکنم. بسیار شایسته است که اگر به موسیقی علاقه داریم، برای "گوش کردن" آن اهتمام بیشتری به خرج دهیم تا با آگاه شدن از فرم ها و مفاهیم، به اسرار درونی آن نیز پی ببریم وبا در هم آمیختن این مفاهیم با انچه در ذهن خود داریم، نه تنها از این هنر لذت بیشتری ببریم بلکه به زندگی خود غنای بیشتری نیز ببخشیم.

هیچ نظری موجود نیست: