تانیا نیازی
مکانیزم عمل:
دستگاه عصبی از سلولهای عصبی به نام نورون تشکیل شده که پیامهای عصبی را از مغز به دستگاههای بدن میرسانند. نورونها خود با استفاده از یک مادهی شیمیایی به نام « استیل کولین» Acetylcholine پیامهای عصبی را به همدیگر منتقل میکنند، به این ترتیب که استیل کولین از « پایانه اکسون» در نورون ترشح میشود و با عبور از شکاف سیناپسی خود را به «دندریت» یا گیرنده نورون مجاور میرساند و به آن متصل و آنرا تحریک میکند. بعد از این عمل که موجب انتقال پیام عصبی میشود آنزیمی به نام « استیل کولینستراز» acetylcholinesterase از راه میرسد و با تجزیهی استیل کولین (به استیک اسید و کولین) از ادامهی تحریک نورون به وسیلهی آن جلوگیری میکند.
کاری که گاز اعصاب انجام میدهد این است که با از کار انداختن آنزیم یاد شده موجب میشود تا راهی برای جلوگیری از ادامهی تاثیر استیل کولین و تجزیهی آن وجود نداشته باشد، استیل کولین دائم در سیناپس تولید شده و به تحریک نورون ادامه دهد। تجزیه نشدن این پیغام رسان عصبی باعث انقباض دائمی ماهیچهها از جمله دیافراگم و در نتیجه خفگی و مرگ میشود.
علائم بالینی:
کاهش بینایی، کوچک شدن مردمک چشم، عرق کردن، روان شدن آب دهان و بینی، استفراغ، بیاختیاری مدفوع و ادرار، درد شکم، انقباض عضلات، تشنج، توقف تنفس و در نهایت مرگ، از علایم بالینی این گاز محسوب میشود।
پادزهر:
دو پادزهر برای جلوگیری از عوارض مرگ آور گاز اعصاب وجود دارد: « آتروپین» و « پرالیدوکسیم» که تنها و تنها هنگامی میتوانند موثر باشند که بلافاصله بعد از تماس با گاز اعصاب، استفاده شوند। آتروپین با مسدود کردن گیرندههای نورون مانع از نشستن استیل کولین در آن و تحریک نورون میشود به این ترتیب استیل کولین جمع شده در سیناپس قادر به عمل نیست. پرالیدوکسیم از طریق جلوگیری از واکنش گاز اعصاب با آنزیم کولینستراز مانع از تاثیر گاز اعصاب میشود.
تاریخچهی سنتز:
اولین گاز اعصاب شناخته شده یعنی « تابون» در سال 1936 به طور تصادفی توسط یک دانشمند آلمانی به نام "گرهارد شرادر" و در لابراتواری در" لورکوزن" تولید شد، یک سال بعد و به دنبال مطلع شدن مقامات ازاین موضوع آنها "شرادر" را به یک لابراتوار جدید فرستادند تا تحقیقات بیشتری در این زمینه کند، در همان سالها تیم او موفق شد تا دو گاز اعصاب دیگر یعنی « سارین» و « سومان» را بسازد.
در اوایل دههی 40 آلمانیها شروع به ساختن یک کارخانهی بزرگ تولید صنعتی « تابون» در خاک لهستان کردند و موفق شدند تا پیش از پایان جنگ بین 10 تا 30 هزار تن « تابون» تولید کنند. تخمین زده میشود که مقادیر قابل توجهی « سارین» نیز در طی آن سالها توسط آلمان تولید شده باشد.
اما با وجود اینکه حتی توپخانهی خود را به گلولههای حاوی گازهای اعصاب تابون و سارین و سومان مسلح کرده بودند، دولت آلمان در نهایت تصمیم گرفت تا از گاز اعصاب بر علیه متفقین استفاده نکند । متفقین تا قبل از تسخیر آلمان هیچ چیز از گاز اعصاب اختراع شده توسط آلمانیها نمیدانستند، ولی با پی بردن به وجود آن مشغول تحقیقات شدند تا اینکه در سال 1952 انگلستان موفق شد تا گاز اعصاب VX را سنتز کند که در سال 1961 در قبال مبادله با تکنولوژی بمب هیدروژنی آنرا در اختیار آمریکا نیز گذاشت. ایالات متحده در طی سالهای بعد موفق شد تا انواع دیگری از گاز اعصاب سری V را تولید کند. در دهه 80 شوروی مدعی شد که توانسته تا نسل سوم گاز اعصاب را تولید کند، ادعایی که هیچگاه ثابت نشد.
سابقهی استفاده از گازهای اعصاب و بمب شیمیایی:
در جنگ جهاني اول در سال 1915 ميلادي سلاح شيميايي از سوي نيروهاي آلماني به کار گرفته شد و سپس ديگر کشورها استفاده از آنرا در برنامههاي جنگي خود گنجاندند. پس از جنگ جهاني دوم، انگليسيها درسال 1951 ميلادي از ماده "فتيوتوکسين" در مالايا عليه استقلالطلبان اين سرزمين استفاده کردند. آمريکا در جنگ ويتنام، کامبوج و لائوس، مواد شيميايي و ميکروبي را به کار برد.
در سال 1975، ويتناميها مواد شيميايي را در کامبوج عليه خمرهاي سرخ به کار بردند. در سال 1979، ارتش شوروي (سابق)، در اشغال افغانستان از اين گونه سلاحها استفاده کرد. رژيم نژادپرست آفريقای جنوبي در8 مارس 1983 ميلادي از يک نوع ماده سمي عليه نيروهاي سواپو در ناميبيا بهره گرفت.
در سال 1917 گاز موستاد و گاز خردل تولید شد। سپس در سال 1936 گاز اعصاب تابون، سارین، سومان به تولید رسید و آنگاه در 1940 عوامل سیانید هیدروژن (HCN)، کلرید سیانوژن و آرسین که از کشندهترین تولیدات لابراتوارهای شیمیایی بود، به بشریت برای کشتن آنها هدیه شد.
اولين تلاشها براي اعمال ممنوعيت استفاده از جنگ افزارهاي شيميايي:
اولين تلاشها براي اعمال ممنوعيت استفاده از جنگ افزارهاي شيميايي و بيولوژيک در اعلاميههاي 1868 سن پترزبورگ، 1874 بروکسل و 1898 لاهه نمايان شد. اما هيچ کدام از آنها به تنظيم يک معاهدهی بينالمللي نينجاميد. در نتيجهی کوششهاي فراوان، سرانجام در سال 1907، يک معاهدهی بينالمللي که از نظر حقوقي تعهدآور هم بود تنظيم شد. با شروع جنگ جهاني اول، کنوانسيون 1907 لاهه نتوانست از وقوع جنگ شيميايي ممانعت کند.
کاربرد جنگ افزارهاي شيميايي کشورها را به امضاي پروتکل 17 ژوئن 1925 ژنو دربارهی منع کاربرد جنگ افزارهاي شيميايي و بيولوژيک وادار کرد. اما اين پروتکل، توسعه توليد يا ذخيره سازي جنگ افزارهاي شيميايي و بيولوژيک را منع نکرد.
در 16 دسامبر 1917، مجمع عمومي سازمان ملل قطعنامهی منع، توسعه، توليد و انباشت جنگافزارهاي ميکروبي و سمي و نابودسازي آنها را تصويب کرد و سرانجام در 11 نوامبر 1987، سازمان ملل قطعنامهیي در مورد جنگ افزارهاي شيميايي به تصويب رساند।
كنوانسیون منع جنگافزارهای شیمیایی :
این كنوانسیون دارای یك مقدمه، 24 ماده و 3 متن پیوست است و دبیر كل سازمان ملل، دبیر این كنوانسیون است. تهیه و تنظیم فنی كنوانسیون مزبور قریب 24 سال به درازا انجامید و مذاكرات تدوین آن در ماه ژوئن 1992 در كنفرانس خلع سلاح پایان پذیرفت. سپس طی قطعنامهیی در اجلاس چهل و هفتم مجمع عمومی سازمان ملل به اتفاق آرا به تصویب رسید. پروتکل 1925 ژنو که طي قطعنامهی 2161 (21) B سازمان ملل متحد مجددا به تصويب رسيده است، صراحتا استعمال سلاحهاي شيميايي را منع ميکند. قسمتهايي از پروتکل 1925 ژنو به شرح زير است:
امضا کنندگان تام الاختيار زير به نام دولتهاي خود اعلام ميدارند. «نظر به اينکه در موقع جنگ، استعمال گازهاي خفه کننده و مسموم يا امثال آنها و همچنين هر قسم مايعات و مواد يا عمليات شبيه به آن مورد تنفر افکار عمومي دنياي متمدن است ،
دول متعاهد تقبل ميکنند، ممنوعيت استعمال گازهاي خفه کننده و مسموم شبيه آنرا به موجب اين اعلاميه به رسميت شناخته و همچنين تعهد ميکنند که ممنوعيت مزبور را شامل وسايل جنگ ميکروبي نيز دانسته و خود را ملزم به رعايت مدلول مراتب فوق بدانند ।» و نیز كنوانسيون 1948 در تعریف کشتار جمعی و دربارهی ممنوعيت نسلكشي، در تعريف اين واژه مقرر ميكند كه در اين كنوانسيون، كشتار جمعي به قتل و اعمال ديگري كه به منظور نابودي اعضاي گروههاي ملي، قومي، نژادي يا ديني صورت ميگيرد، تعريف شده است.
حلبچه:
"حلبچه " از شهرهای کردستان عراق در ۱۰-۱۵ کیلومتری مرز ایران و ۲۲۵ کیلومتری شمال شرقی بغداد است. جمعیت حلبچه در حدود ۸۰٫۰۰۰ نفر است که بیشتر آنان "کرد" هستند. حلبچه از مناطق "گورانی" زبان بوده که در آن کردی "سورانی" به مرور جانشین گویش گورانی شده است.
مردم بیدفاع حلبچه در جریان جنگ ایران و عراق، در تاریخ ۱۶ تا ۱۷ مارس ۱۹۸۸ توسط رژیم بعث عراق طی عملیاتی مرسوم به عملیات "انفال" بمباران شیمیایی شدند و پیرامون ۵ هزار نفر به ویژه کودکان و زنان و سالخوردگان آن کشتار شدند. حلبچه در آن زمان در اشغال نیروهای ایرانی و همچنین در دست گروههای کرد بود.
گازهای سمی بهکاررفته از سوی دولت عراق در حلبچه گاز خردل، سارین، تابون و ویاکس بود که از سوی برخی دولتهای غربی به رژیم بعث عراق تحویل داده شده بود و معاملهگر هلندی" فرانس فان آنرات" در این مسئله نقش کلیدی داشت ।
چگونگي کسب توانايي عراق در زمينه جنگ افزارهاي شيميايي:
عراق در سال 1980 با انتقال مقاديري از عوامل شيميايي و مواد اوليه مربوطه از ذخاير شوروي سابق و همچنين خريد تجهيزات ويژه از کشورهاي اروپايي و ايالات متحده آمريکا براي نيل به توليد مستقل جنگ افزارهاي شيميايي اقدام کرد. در سال 1982، با کمپاني «دراي رايخ» آلمان که تامين کنندهی وسايل فني شيميايي است قراردادي منعقد کرد و جهت توليد عوامل اعصاب به خريد مواد شيميايي از منابع غربي اقدام کرد. يکي از مقامهاي برجسته پنتاگون ميگويد: «ما ميدانيم که کار خانههاي آلمان غربي عراق را در توليد جنگ افزارهاي شيميايي ياري ميکنند يکي از آنها نقش برجستهیي در اين امر دارد و هنوز هم در عراق به کار خود ادامه ميدهد.»
عراق با خريد مواد شيميايي از آمريکا، آلمان غربي و هلند و کمک کارشناسان موفق شد چند تن گاز اعصاب در هر هفته توليد کند।
تاریخچهی استفاده عراق ازجنگ افزارهای شیمیایی:
عراقيها از آذر سال 1361، به طور پراکنده از عوامل شيميايي کشنده استفاده کردند، ابتدا مقدار محدودي از «سولفورموستارد» (عامل تاول زا) را به منظور در هم شکستن سازمان رزمي نیروهای ايرانی در تکهاي شبانه مورد استفاده قرار دادند.
در سال 1362، عراق به کار برد جنگ افزارهاي شيميايي در" پيرانشهر" و حوالي "پنجوين" مبادرت ورزيد. ايران حادثه پنجوين را «جنايت جنگي» ناميد و مجرومين جنگ شيميايي به بيمارستانهاي تهران اعزام شدند .
از اواخر سال 1363، عراق موقتاً از کاربرد جنگ افزارهاي شيميايي موقتا منصرف شد. در اوايل سال 1366 اما بار ديگر از جنگ افزارهاي شيميايي به طور انبوه در جبههی مرکزي سومار استفاده کرد. پس از عمليات والفجر 8، نيروهاي عراقي به طرز بيسابقهیي از مواد سمي شيميايي استفاده کردند. حدود 7000 گلوله توپ و خمپارهی حاوي مواد سمي عليه مواضع نيروهاي ايران شليک شد.
در طول 20 روز هواپيماهاي عراقي مقادیر زیادی بمب شيميايي در صحنه عمليات فرو ريختند و متجاوز از 30 تهاجم شيميايي عليه هدفهاي غيرنظامي در ايران انجام شد.
بمباران شيميايي شهر "سردشت" توسط عراق در هفتم تير 1366 فجيعترين و وحشتناکترين تهاجم از اين نوع بود که سبب کشته و مجروح شدن عدهی بسياري از مردم غيرنظامي شد.
ايران، شهر سردشت را نخستين شهر قرباني جنگ افزارهاي شيميايي در جهان بعد از بمباران هستهیي "هيروشيما" ناميد.
وحشيانهترين مورد استفاده در اسفند 1366، در حلبچه بوده است که وسيعترين مورداستفاده از جنگافزارهاي شيميايي از زمان جنگ جهاني اول تاکنون به شمار ميرود که حداقل 5000 تن از مردم کرد و مسلمان اين شهر را کشته و 8000 تن ديگر را مجروح کرد. فاجعهیي که در حلبچه رخ داد بدون شک با فجايعي همچون بمباران اتمي شهرهاي هيروشيما و ناکازاکي ژاپن به دست آمريکا، قابل مقايسه است.
به کارگيري سلاحهاي شيميايي از سوي عراق، در حالي صورت ميگرفت که اين کشور جزو 120 کشور امضاکنندهی پروتکل ژنو راجع به منع استفاده از سلاحهاي سمي، خفه کننده و ترکيبات باکتريولوژيک قرار داشت।
دلیل استفاده رژیم بعث عراق ازجنگ افزارهای شیمیایی در حلبچه:
سرلشگر «رفيق السامرايي» رئيس پيشين استخبارات (اطلاعات) نظامي عراق در مورد بمباران شيميايي گفته است : «جنايتي که در حلبچه اتفاق افتاد، توسط 50 فروند جنگندهی عراقي صورت گرفت . محموله هر يک از اين جنگندهها 4 بمب شيميايي بود . اين حمله به دستور "صدام حسین" (رئیس دولت وقت عراق) صورت گرفت. بمباران حلبچه به دليل نااميدي و ياسي بود که در صدام به وجود آمده بود. زيرا در تاريخهاي 10 و 11 مارس 1988 ايرانيها منطقهی دربنديخان، حلبچه و مناطق اطراف آنرا موردتهاجم قرار داده و موفقيتهايي کسب کرده بودند . صدام تيپ و لشکرها را يکي پس از ديگري به مقابله با نيروهاي ايران فرستاد تا مانع از پيشروي در عراق شوند. اما هيچ نتيجهیي در پي نداشت و خسارات فراواني به نيروهاي عراقي وارد شد در انتقام از اين حمله، صدام دستور داد تا حملات شيميايي گستردهیي را روي حلبچه انجام دهند. باخبر شدیم که تعداد محدودي از واحدهاي توپخانهی ايران ازمحور شرق "اروند رود" به محور حلبچه در شمال انتقال يافتهیند . ما با توجه به مسووليتي که داشتيم صدام را از اين امر با خبر ساختيم .
تشکيلات ما براي مقابله با حملهی ايران در حلبچه آماده شده اما صدام به دلیل کینه آشکاری که از کردها داشت و به دنبال فرصتی برای خاموش کردن ابدی آنها بود و نیز برای اینکه رهبران اپوزیسیون کرد بیشتر در این شهر گرد آمده بودند ، دستور به بمباران شیمیایی داد । فرماندهاني که دستور صدام را مبني بر بمباران شيميايي حلبچه اجرا کردند، فرماندهان نيروي هوايي، سرلشکر "حميد شعبان" معاون فرماندهي عمليات، سرلشکر ستاد "سالم سلطان البصر" و فرماندهان ديگر بودند. اما خلبانان 50 نفر بودند و کاملا اطلاع داشتند که هواپيمايشان حاوي بمبهاي شيميايي است. »
جنایتکاران پشت پردهی حلبچه:
بمباران شیمیایی حلبچه جدای از صدام با نام 3 جنایتکار دیگرعجین شده است. آنها عبارتند از : "علی حسن المجید " پسر عموی صدام معروف به "علی شیمیایی" ، "عدنان الدلیمی" خلبان و فرماندهی جنایتکار بمباران حلبچه و ژنرال "حمید شعبان" فرماندهی نیروی هوایی عراق .
هدیهی مرگ آور و بیماریزایی که صدام حسین ، الدلیمی ، حمید شعبان و علی شیمیایی به مردم بی دفاع و در بند حلبچه دادند، آثارش به رغم گذشت بیش از 20 سال همچنان به جای مانده است।
ترکیبات بمبهای شیمیایی در حلبچه:
شواهد حکایت از این دارد در بمباران حلبچه صدام بیشتر از همه، از ترکیبات بسیار خطرناک "سیانید هیدورژن" استفاده کرده و همزمان از ترکیبات گاز خردل، لویزیت، گاز تابون و... نیز بهره برده است.
"سیانید هیدورژن" بسیار کشنده است و جزعوامل ناپایدار بوده و سرعت عمل خیلی سریعی دارد ، تند شدن تنفس را به همراه دارد و موجب میشود تا با تاثیر بر روی خون مرگ شخص را رقم زند. غلظت 500(p.pm) آن موجب مرگ افراد در چند ثانیه خواهد شد. گاز خردل HD موسوم به "سولفور موستاد" جزو خانوادهی عوامل کشنده محسوب میشود و پایداری آن در زمره عوامل "بسیار پایدارها" قرار میگیرد . واکنش فیزیولوژیکی آن موجب تاول و تخریب بافتها میشود. کاربرد نظامی آن به تاول زایی آن مربوط میشود. مشخصات آن مایع قهوهیی کهربایی بالا، بوی تند و سوزان شبیه بوی سیر دارد.
"لویزیت" که نام شیمیاییاش "کلروفنیل دی کلرو آرسین" است، جزو خانوادهی عوامل کشنده و پایدار است مشابه خردل تقطیر شده است و کاربرد نظامی آن جزو عامل تاول زاست. مشخصاتاش نیز مایع قهوهیی روشن کهربایی است با بخار بیرنگ و بویی شبیه گیاه شمعدانی تازه دارد.
عامل لویزیت موجب حمله به بافتهای انسان میشود و در حالت مایع خالص موجب نابینایی میشود، عوارض درونی آن به تخریب سریع بافت شش و مسمومیت خون ، تخریب گلبولهای قرمز و سلولهای T و سیتوکروم اکسیداز میشود که از طریق ششها یا زخمهای باز به خون راه مییابد. استنشاق آن در 10 دقیقه مرگ و خفگی در برخواهد داشت، این عامل هفت مرتبه از هوا سنگینتر است.
پروفسور «اوبن هندريکس» رئيس آزمايشگاه سم شناسي بيمارستان دانشگاه گان فلاندر، در شمال غرب بلژيک اظهار ميدارد: عراق از سه نوع گاز مختلف عليه حلبچه استفاده کرده است. وي تاکيد کرد که نيروهاي عراقي شهر حلبچه را در روزهاي 17 و 18 مارس (27 و 28 اسفند 66) با گاز خردل (ايپريت)، گازهاي اعصاب (تابون، سارين يا سومان) و بالاخره با سيانوژن بمباران کردهاند.
وي افزود که اين سه نوع سلاح به صورت مجزا ولي با فاصلهیي کوتاه و به طوريکه به صورت «يک کوکتل بسيار سمي» در آيند ، مورد استفاده قرار گرفتهاند.
نگاهی دقیق به این ترکیبات نشاندهندهی آن است که ترکیبات متفاوت بهکارگرفته شده در بمباران شیمیایی حلبچه به نحوی بوده که هم در کوتاه مدت و هم در آیندهی مشخص مصدوم با عوارض بمبها مواجه باشد। یعنی اگر به هر نحوی از عوارض سیانید هیدروژن جان سالم به در برد بعدها به عوارض لویزیت که جز عوامل پایدار است درگیر باشد.
بازتاب بمباران شیمیایی "حلبچه " در رسانههای معتبر:
روزنامهی گاردين چاپ لندن گزارش اين جنايت فجيع را همراه با عكسهايي به چاپ رساند و نوشت : «هيچ جراحتي و خوني و اثري، از انفجار روي اجساد ديده نميشود. اجساد دهها مرد، زن، كودك و حيوانات دست آموز در سطح منازل و خيابانهاي اين بخش دورافتاده در كردستان عراق تحت اشغال ايران را پوشانيدهاند. پوست اين اجساد به طرز عجيبي تغيير رنگ داده و چشم هايشان باز و خيره، چرك خاكستري رنگي از دهانشان بيرون زده و انگشتان دست آنها به طرز عجيبي كج و كوله است. اين طرف مادري بچهاش را براي آخرين بار در آغوش فشرده و آن طرف پدري خود را سپر نوزادي، از آنچه نميدانستند چيست، كرده است.»
بي بي سي راديو دولتي انگلستان درتاریخ 1367/1/6 گزارش داد: «يک دکتر بلژيکي و يک دکتر هلندي از سازمان بهداشت بينالمللي موسوم به پزشکان بدون مرز و يک متخصص مسايل شيميايي به اتفاق آرا تاييد کردند که در حلبچه و مناطق اطراف آن عليه مردم غيرنظامي از سلاحهاي شيميايي استفاده شده است. »
خبرگزاري فرانسه در 1367/1/12 اعلام کرد: «حلبچه شهري از کردستان عراق که به تصرف ايران درآمده و طي روزهاي 27 و 28 اسفند ماه توسط عراق بمباران شيميايي شده، گویی شهری منجمد شده است و ساکنان در خوابي عميق فرو رفتهاند.»
نيويورک تايمز آمريکا در 1367/1/16 نوشت: «اين عمل از هر جهت و به هر مفهوم يک جنايت جنگي است که با انکارهاي سست و رسمي عراق و عذر و بهانههاي غيررسمي در مورد استفاده از يک سلاح ناجوانمردانه در آميخته است।»
آثار و عواقب بمباران شیمیایی "حلبچه" تا به امروز:
مرحوم کاوه گلستان که از اولین کسانی بود که در حلبچه حاضر شد، آن رویداد را چنین توصیف میکند:
( زندگی یخ زده بود، ایستاده بود، مثل اینکه مشغول تماشای یک فیلم باشی و ناگهان روی یک فریم بایستد، این برایام نوع جدیدی از مرگ بود. به داخل یک خانه و آشپزخانهاش میرفتی و جسد زنی را میدیدی که کارد آشپزخانه در دست مشغول بریدن یک تکه هویج بوده…)
گفته میشود کسانیکه از این حادثه شوم و تکاندهنده جان سالم به در بردند وتوانستند برای دریافت کمکهای پزشکی خود را به بیمارستان شهر "سلیمانیه" برسانند ، مطابق دستور حکومتی تا زمانیکه اذعان نمیداشتند که این حمله توسط نیروهای ایران صورت گرفته ، مسئولین بیمارستان از دادن کمکهای پزشکی در مورد این مصدومین خودداری میکردند.
بالغ بر 8000 نفر در این حادثه مصدوم شدند که اکثریت قریب به اتفاق آنها امکانات پزشکی مناسب ، چه از سوی دولت عراق و چه از سوی جامعهی جهانی دریافت نکردند و این مصدومین در اثر آنچه عوارض شیمیایی نامیده میشود ، درطول زمان جان باختند .
شهر "حلبچه" همانند شهر "هیروشیما"ی ژاپن هنوز هم شاهد تولد کودکانی با عوارض شیمیایی است که شایعترین آنها مشکلات تنفسی و معلولیتها و عقبماندگیهای ذهنی و جسمی است. شهر حلبچه هنوز هم شاهد مرگ زنان و مردانی است که تمام این سالها را با درد و رنج آنچه که بر آنها گذشت، سپری کردند .
"سید علی صالحی" شاعر و نویسندهی ایرانی در یازدهمین جشنوارهی فرهنگی "گه لاویژ" که در سلیمانیهی عراق برگذار شد ، در بخشی از پیاماش با ابراز همدلی با ملت کُرد به خاطر ستمهایی که به ویژه در دوران دیکتاتوری صدام بر آنها رفت، گفته است: "بازماندگان حلبچه ، شهید و اسناد زنده "انفال" مرگآور، گواهی زنده بر جنایات این دیکتاتور و زندگی لجن بارش هستنند و من ناخودآگاه احساس میکنم هر مادر دل شکستهیی در جهان که دست لرزناکاش را به ظلمآب زمین میشوید، بیگمان او کُرد است. ملت کرد باید بماند تا دیگر هیچ شاعری برای بازگفتن عشق، آزادی، همبستگی و برآورده کردن آرزو به دنبال کلمه نگردد."
برگرفته از "ماهنامه خط صلح"
گازهای اعصاب چه هستند ؟
گازهای اعصاب ، ترکیبات شیمیایی هستند که در دمای محیط مایعاند ولی به دلیل فشار بخار بالا (فرار بودن) به آنها لفظ گاز اطلاق میشود. این گازها اگر کشندهترین مادهی شیمیایی سنتز شده به دست بشر هستند و بیشک یکی از کشندهترینها نیز محسوب میشوند که میتوانند از طریق پوست و یا تنفس وارد بدن شده، دستگاه عصبی را فلج کرده و در نهایت فرد را بکشند.
گازهای اعصاب را به دو دسته میتوان تقسیم کرد؛ آنهایی که پیش از پایان جنگ جهانی دوم ( به استثناء سیکلوسارین و GV) و به دست آلمان ساخته شدند یعنی « تابون»، « سارین» و « سومان» (سری G) و آنهایی که بعد از پایان جنگ و توسط بریتانیا در دههی 50 (VX) و ایالات متحده در دههی 60 (VE , VG و VM) سنتز شدهاند: (سری V). که سری V از لحاظ کشنده بودن بسیار قویتر از سری G است.
تنفس مقدار کشنده این ماده بیرنگ و اغلب بیبو در عرض 15 دقیقه انسان را از پای در میآورد، تماس این مقدار با پوست و مخصوصا چشم، اغلب سریعتر عمل میکند به طوری که در مدت 2 دقیقه قربانی را میکشد و در مواردی که مقداری کمتر از میزان کشندهی آن وارد بدن قربانی شود، عوارض برگشت ناپذیر عصبی تا پایان عمر به جای میگذارد।
گازهای اعصاب ، ترکیبات شیمیایی هستند که در دمای محیط مایعاند ولی به دلیل فشار بخار بالا (فرار بودن) به آنها لفظ گاز اطلاق میشود. این گازها اگر کشندهترین مادهی شیمیایی سنتز شده به دست بشر هستند و بیشک یکی از کشندهترینها نیز محسوب میشوند که میتوانند از طریق پوست و یا تنفس وارد بدن شده، دستگاه عصبی را فلج کرده و در نهایت فرد را بکشند.
گازهای اعصاب را به دو دسته میتوان تقسیم کرد؛ آنهایی که پیش از پایان جنگ جهانی دوم ( به استثناء سیکلوسارین و GV) و به دست آلمان ساخته شدند یعنی « تابون»، « سارین» و « سومان» (سری G) و آنهایی که بعد از پایان جنگ و توسط بریتانیا در دههی 50 (VX) و ایالات متحده در دههی 60 (VE , VG و VM) سنتز شدهاند: (سری V). که سری V از لحاظ کشنده بودن بسیار قویتر از سری G است.
تنفس مقدار کشنده این ماده بیرنگ و اغلب بیبو در عرض 15 دقیقه انسان را از پای در میآورد، تماس این مقدار با پوست و مخصوصا چشم، اغلب سریعتر عمل میکند به طوری که در مدت 2 دقیقه قربانی را میکشد و در مواردی که مقداری کمتر از میزان کشندهی آن وارد بدن قربانی شود، عوارض برگشت ناپذیر عصبی تا پایان عمر به جای میگذارد।
مکانیزم عمل:
دستگاه عصبی از سلولهای عصبی به نام نورون تشکیل شده که پیامهای عصبی را از مغز به دستگاههای بدن میرسانند. نورونها خود با استفاده از یک مادهی شیمیایی به نام « استیل کولین» Acetylcholine پیامهای عصبی را به همدیگر منتقل میکنند، به این ترتیب که استیل کولین از « پایانه اکسون» در نورون ترشح میشود و با عبور از شکاف سیناپسی خود را به «دندریت» یا گیرنده نورون مجاور میرساند و به آن متصل و آنرا تحریک میکند. بعد از این عمل که موجب انتقال پیام عصبی میشود آنزیمی به نام « استیل کولینستراز» acetylcholinesterase از راه میرسد و با تجزیهی استیل کولین (به استیک اسید و کولین) از ادامهی تحریک نورون به وسیلهی آن جلوگیری میکند.
کاری که گاز اعصاب انجام میدهد این است که با از کار انداختن آنزیم یاد شده موجب میشود تا راهی برای جلوگیری از ادامهی تاثیر استیل کولین و تجزیهی آن وجود نداشته باشد، استیل کولین دائم در سیناپس تولید شده و به تحریک نورون ادامه دهد। تجزیه نشدن این پیغام رسان عصبی باعث انقباض دائمی ماهیچهها از جمله دیافراگم و در نتیجه خفگی و مرگ میشود.
علائم بالینی:
کاهش بینایی، کوچک شدن مردمک چشم، عرق کردن، روان شدن آب دهان و بینی، استفراغ، بیاختیاری مدفوع و ادرار، درد شکم، انقباض عضلات، تشنج، توقف تنفس و در نهایت مرگ، از علایم بالینی این گاز محسوب میشود।
پادزهر:
دو پادزهر برای جلوگیری از عوارض مرگ آور گاز اعصاب وجود دارد: « آتروپین» و « پرالیدوکسیم» که تنها و تنها هنگامی میتوانند موثر باشند که بلافاصله بعد از تماس با گاز اعصاب، استفاده شوند। آتروپین با مسدود کردن گیرندههای نورون مانع از نشستن استیل کولین در آن و تحریک نورون میشود به این ترتیب استیل کولین جمع شده در سیناپس قادر به عمل نیست. پرالیدوکسیم از طریق جلوگیری از واکنش گاز اعصاب با آنزیم کولینستراز مانع از تاثیر گاز اعصاب میشود.
تاریخچهی سنتز:
اولین گاز اعصاب شناخته شده یعنی « تابون» در سال 1936 به طور تصادفی توسط یک دانشمند آلمانی به نام "گرهارد شرادر" و در لابراتواری در" لورکوزن" تولید شد، یک سال بعد و به دنبال مطلع شدن مقامات ازاین موضوع آنها "شرادر" را به یک لابراتوار جدید فرستادند تا تحقیقات بیشتری در این زمینه کند، در همان سالها تیم او موفق شد تا دو گاز اعصاب دیگر یعنی « سارین» و « سومان» را بسازد.
در اوایل دههی 40 آلمانیها شروع به ساختن یک کارخانهی بزرگ تولید صنعتی « تابون» در خاک لهستان کردند و موفق شدند تا پیش از پایان جنگ بین 10 تا 30 هزار تن « تابون» تولید کنند. تخمین زده میشود که مقادیر قابل توجهی « سارین» نیز در طی آن سالها توسط آلمان تولید شده باشد.
اما با وجود اینکه حتی توپخانهی خود را به گلولههای حاوی گازهای اعصاب تابون و سارین و سومان مسلح کرده بودند، دولت آلمان در نهایت تصمیم گرفت تا از گاز اعصاب بر علیه متفقین استفاده نکند । متفقین تا قبل از تسخیر آلمان هیچ چیز از گاز اعصاب اختراع شده توسط آلمانیها نمیدانستند، ولی با پی بردن به وجود آن مشغول تحقیقات شدند تا اینکه در سال 1952 انگلستان موفق شد تا گاز اعصاب VX را سنتز کند که در سال 1961 در قبال مبادله با تکنولوژی بمب هیدروژنی آنرا در اختیار آمریکا نیز گذاشت. ایالات متحده در طی سالهای بعد موفق شد تا انواع دیگری از گاز اعصاب سری V را تولید کند. در دهه 80 شوروی مدعی شد که توانسته تا نسل سوم گاز اعصاب را تولید کند، ادعایی که هیچگاه ثابت نشد.
سابقهی استفاده از گازهای اعصاب و بمب شیمیایی:
در جنگ جهاني اول در سال 1915 ميلادي سلاح شيميايي از سوي نيروهاي آلماني به کار گرفته شد و سپس ديگر کشورها استفاده از آنرا در برنامههاي جنگي خود گنجاندند. پس از جنگ جهاني دوم، انگليسيها درسال 1951 ميلادي از ماده "فتيوتوکسين" در مالايا عليه استقلالطلبان اين سرزمين استفاده کردند. آمريکا در جنگ ويتنام، کامبوج و لائوس، مواد شيميايي و ميکروبي را به کار برد.
در سال 1975، ويتناميها مواد شيميايي را در کامبوج عليه خمرهاي سرخ به کار بردند. در سال 1979، ارتش شوروي (سابق)، در اشغال افغانستان از اين گونه سلاحها استفاده کرد. رژيم نژادپرست آفريقای جنوبي در8 مارس 1983 ميلادي از يک نوع ماده سمي عليه نيروهاي سواپو در ناميبيا بهره گرفت.
در سال 1917 گاز موستاد و گاز خردل تولید شد। سپس در سال 1936 گاز اعصاب تابون، سارین، سومان به تولید رسید و آنگاه در 1940 عوامل سیانید هیدروژن (HCN)، کلرید سیانوژن و آرسین که از کشندهترین تولیدات لابراتوارهای شیمیایی بود، به بشریت برای کشتن آنها هدیه شد.
اولين تلاشها براي اعمال ممنوعيت استفاده از جنگ افزارهاي شيميايي:
اولين تلاشها براي اعمال ممنوعيت استفاده از جنگ افزارهاي شيميايي و بيولوژيک در اعلاميههاي 1868 سن پترزبورگ، 1874 بروکسل و 1898 لاهه نمايان شد. اما هيچ کدام از آنها به تنظيم يک معاهدهی بينالمللي نينجاميد. در نتيجهی کوششهاي فراوان، سرانجام در سال 1907، يک معاهدهی بينالمللي که از نظر حقوقي تعهدآور هم بود تنظيم شد. با شروع جنگ جهاني اول، کنوانسيون 1907 لاهه نتوانست از وقوع جنگ شيميايي ممانعت کند.
کاربرد جنگ افزارهاي شيميايي کشورها را به امضاي پروتکل 17 ژوئن 1925 ژنو دربارهی منع کاربرد جنگ افزارهاي شيميايي و بيولوژيک وادار کرد. اما اين پروتکل، توسعه توليد يا ذخيره سازي جنگ افزارهاي شيميايي و بيولوژيک را منع نکرد.
در 16 دسامبر 1917، مجمع عمومي سازمان ملل قطعنامهی منع، توسعه، توليد و انباشت جنگافزارهاي ميکروبي و سمي و نابودسازي آنها را تصويب کرد و سرانجام در 11 نوامبر 1987، سازمان ملل قطعنامهیي در مورد جنگ افزارهاي شيميايي به تصويب رساند।
كنوانسیون منع جنگافزارهای شیمیایی :
این كنوانسیون دارای یك مقدمه، 24 ماده و 3 متن پیوست است و دبیر كل سازمان ملل، دبیر این كنوانسیون است. تهیه و تنظیم فنی كنوانسیون مزبور قریب 24 سال به درازا انجامید و مذاكرات تدوین آن در ماه ژوئن 1992 در كنفرانس خلع سلاح پایان پذیرفت. سپس طی قطعنامهیی در اجلاس چهل و هفتم مجمع عمومی سازمان ملل به اتفاق آرا به تصویب رسید. پروتکل 1925 ژنو که طي قطعنامهی 2161 (21) B سازمان ملل متحد مجددا به تصويب رسيده است، صراحتا استعمال سلاحهاي شيميايي را منع ميکند. قسمتهايي از پروتکل 1925 ژنو به شرح زير است:
امضا کنندگان تام الاختيار زير به نام دولتهاي خود اعلام ميدارند. «نظر به اينکه در موقع جنگ، استعمال گازهاي خفه کننده و مسموم يا امثال آنها و همچنين هر قسم مايعات و مواد يا عمليات شبيه به آن مورد تنفر افکار عمومي دنياي متمدن است ،
دول متعاهد تقبل ميکنند، ممنوعيت استعمال گازهاي خفه کننده و مسموم شبيه آنرا به موجب اين اعلاميه به رسميت شناخته و همچنين تعهد ميکنند که ممنوعيت مزبور را شامل وسايل جنگ ميکروبي نيز دانسته و خود را ملزم به رعايت مدلول مراتب فوق بدانند ।» و نیز كنوانسيون 1948 در تعریف کشتار جمعی و دربارهی ممنوعيت نسلكشي، در تعريف اين واژه مقرر ميكند كه در اين كنوانسيون، كشتار جمعي به قتل و اعمال ديگري كه به منظور نابودي اعضاي گروههاي ملي، قومي، نژادي يا ديني صورت ميگيرد، تعريف شده است.
حلبچه:
"حلبچه " از شهرهای کردستان عراق در ۱۰-۱۵ کیلومتری مرز ایران و ۲۲۵ کیلومتری شمال شرقی بغداد است. جمعیت حلبچه در حدود ۸۰٫۰۰۰ نفر است که بیشتر آنان "کرد" هستند. حلبچه از مناطق "گورانی" زبان بوده که در آن کردی "سورانی" به مرور جانشین گویش گورانی شده است.
مردم بیدفاع حلبچه در جریان جنگ ایران و عراق، در تاریخ ۱۶ تا ۱۷ مارس ۱۹۸۸ توسط رژیم بعث عراق طی عملیاتی مرسوم به عملیات "انفال" بمباران شیمیایی شدند و پیرامون ۵ هزار نفر به ویژه کودکان و زنان و سالخوردگان آن کشتار شدند. حلبچه در آن زمان در اشغال نیروهای ایرانی و همچنین در دست گروههای کرد بود.
گازهای سمی بهکاررفته از سوی دولت عراق در حلبچه گاز خردل، سارین، تابون و ویاکس بود که از سوی برخی دولتهای غربی به رژیم بعث عراق تحویل داده شده بود و معاملهگر هلندی" فرانس فان آنرات" در این مسئله نقش کلیدی داشت ।
چگونگي کسب توانايي عراق در زمينه جنگ افزارهاي شيميايي:
عراق در سال 1980 با انتقال مقاديري از عوامل شيميايي و مواد اوليه مربوطه از ذخاير شوروي سابق و همچنين خريد تجهيزات ويژه از کشورهاي اروپايي و ايالات متحده آمريکا براي نيل به توليد مستقل جنگ افزارهاي شيميايي اقدام کرد. در سال 1982، با کمپاني «دراي رايخ» آلمان که تامين کنندهی وسايل فني شيميايي است قراردادي منعقد کرد و جهت توليد عوامل اعصاب به خريد مواد شيميايي از منابع غربي اقدام کرد. يکي از مقامهاي برجسته پنتاگون ميگويد: «ما ميدانيم که کار خانههاي آلمان غربي عراق را در توليد جنگ افزارهاي شيميايي ياري ميکنند يکي از آنها نقش برجستهیي در اين امر دارد و هنوز هم در عراق به کار خود ادامه ميدهد.»
عراق با خريد مواد شيميايي از آمريکا، آلمان غربي و هلند و کمک کارشناسان موفق شد چند تن گاز اعصاب در هر هفته توليد کند।
تاریخچهی استفاده عراق ازجنگ افزارهای شیمیایی:
عراقيها از آذر سال 1361، به طور پراکنده از عوامل شيميايي کشنده استفاده کردند، ابتدا مقدار محدودي از «سولفورموستارد» (عامل تاول زا) را به منظور در هم شکستن سازمان رزمي نیروهای ايرانی در تکهاي شبانه مورد استفاده قرار دادند.
در سال 1362، عراق به کار برد جنگ افزارهاي شيميايي در" پيرانشهر" و حوالي "پنجوين" مبادرت ورزيد. ايران حادثه پنجوين را «جنايت جنگي» ناميد و مجرومين جنگ شيميايي به بيمارستانهاي تهران اعزام شدند .
از اواخر سال 1363، عراق موقتاً از کاربرد جنگ افزارهاي شيميايي موقتا منصرف شد. در اوايل سال 1366 اما بار ديگر از جنگ افزارهاي شيميايي به طور انبوه در جبههی مرکزي سومار استفاده کرد. پس از عمليات والفجر 8، نيروهاي عراقي به طرز بيسابقهیي از مواد سمي شيميايي استفاده کردند. حدود 7000 گلوله توپ و خمپارهی حاوي مواد سمي عليه مواضع نيروهاي ايران شليک شد.
در طول 20 روز هواپيماهاي عراقي مقادیر زیادی بمب شيميايي در صحنه عمليات فرو ريختند و متجاوز از 30 تهاجم شيميايي عليه هدفهاي غيرنظامي در ايران انجام شد.
بمباران شيميايي شهر "سردشت" توسط عراق در هفتم تير 1366 فجيعترين و وحشتناکترين تهاجم از اين نوع بود که سبب کشته و مجروح شدن عدهی بسياري از مردم غيرنظامي شد.
ايران، شهر سردشت را نخستين شهر قرباني جنگ افزارهاي شيميايي در جهان بعد از بمباران هستهیي "هيروشيما" ناميد.
وحشيانهترين مورد استفاده در اسفند 1366، در حلبچه بوده است که وسيعترين مورداستفاده از جنگافزارهاي شيميايي از زمان جنگ جهاني اول تاکنون به شمار ميرود که حداقل 5000 تن از مردم کرد و مسلمان اين شهر را کشته و 8000 تن ديگر را مجروح کرد. فاجعهیي که در حلبچه رخ داد بدون شک با فجايعي همچون بمباران اتمي شهرهاي هيروشيما و ناکازاکي ژاپن به دست آمريکا، قابل مقايسه است.
به کارگيري سلاحهاي شيميايي از سوي عراق، در حالي صورت ميگرفت که اين کشور جزو 120 کشور امضاکنندهی پروتکل ژنو راجع به منع استفاده از سلاحهاي سمي، خفه کننده و ترکيبات باکتريولوژيک قرار داشت।
دلیل استفاده رژیم بعث عراق ازجنگ افزارهای شیمیایی در حلبچه:
سرلشگر «رفيق السامرايي» رئيس پيشين استخبارات (اطلاعات) نظامي عراق در مورد بمباران شيميايي گفته است : «جنايتي که در حلبچه اتفاق افتاد، توسط 50 فروند جنگندهی عراقي صورت گرفت . محموله هر يک از اين جنگندهها 4 بمب شيميايي بود . اين حمله به دستور "صدام حسین" (رئیس دولت وقت عراق) صورت گرفت. بمباران حلبچه به دليل نااميدي و ياسي بود که در صدام به وجود آمده بود. زيرا در تاريخهاي 10 و 11 مارس 1988 ايرانيها منطقهی دربنديخان، حلبچه و مناطق اطراف آنرا موردتهاجم قرار داده و موفقيتهايي کسب کرده بودند . صدام تيپ و لشکرها را يکي پس از ديگري به مقابله با نيروهاي ايران فرستاد تا مانع از پيشروي در عراق شوند. اما هيچ نتيجهیي در پي نداشت و خسارات فراواني به نيروهاي عراقي وارد شد در انتقام از اين حمله، صدام دستور داد تا حملات شيميايي گستردهیي را روي حلبچه انجام دهند. باخبر شدیم که تعداد محدودي از واحدهاي توپخانهی ايران ازمحور شرق "اروند رود" به محور حلبچه در شمال انتقال يافتهیند . ما با توجه به مسووليتي که داشتيم صدام را از اين امر با خبر ساختيم .
تشکيلات ما براي مقابله با حملهی ايران در حلبچه آماده شده اما صدام به دلیل کینه آشکاری که از کردها داشت و به دنبال فرصتی برای خاموش کردن ابدی آنها بود و نیز برای اینکه رهبران اپوزیسیون کرد بیشتر در این شهر گرد آمده بودند ، دستور به بمباران شیمیایی داد । فرماندهاني که دستور صدام را مبني بر بمباران شيميايي حلبچه اجرا کردند، فرماندهان نيروي هوايي، سرلشکر "حميد شعبان" معاون فرماندهي عمليات، سرلشکر ستاد "سالم سلطان البصر" و فرماندهان ديگر بودند. اما خلبانان 50 نفر بودند و کاملا اطلاع داشتند که هواپيمايشان حاوي بمبهاي شيميايي است. »
جنایتکاران پشت پردهی حلبچه:
بمباران شیمیایی حلبچه جدای از صدام با نام 3 جنایتکار دیگرعجین شده است. آنها عبارتند از : "علی حسن المجید " پسر عموی صدام معروف به "علی شیمیایی" ، "عدنان الدلیمی" خلبان و فرماندهی جنایتکار بمباران حلبچه و ژنرال "حمید شعبان" فرماندهی نیروی هوایی عراق .
هدیهی مرگ آور و بیماریزایی که صدام حسین ، الدلیمی ، حمید شعبان و علی شیمیایی به مردم بی دفاع و در بند حلبچه دادند، آثارش به رغم گذشت بیش از 20 سال همچنان به جای مانده است।
ترکیبات بمبهای شیمیایی در حلبچه:
شواهد حکایت از این دارد در بمباران حلبچه صدام بیشتر از همه، از ترکیبات بسیار خطرناک "سیانید هیدورژن" استفاده کرده و همزمان از ترکیبات گاز خردل، لویزیت، گاز تابون و... نیز بهره برده است.
"سیانید هیدورژن" بسیار کشنده است و جزعوامل ناپایدار بوده و سرعت عمل خیلی سریعی دارد ، تند شدن تنفس را به همراه دارد و موجب میشود تا با تاثیر بر روی خون مرگ شخص را رقم زند. غلظت 500(p.pm) آن موجب مرگ افراد در چند ثانیه خواهد شد. گاز خردل HD موسوم به "سولفور موستاد" جزو خانوادهی عوامل کشنده محسوب میشود و پایداری آن در زمره عوامل "بسیار پایدارها" قرار میگیرد . واکنش فیزیولوژیکی آن موجب تاول و تخریب بافتها میشود. کاربرد نظامی آن به تاول زایی آن مربوط میشود. مشخصات آن مایع قهوهیی کهربایی بالا، بوی تند و سوزان شبیه بوی سیر دارد.
"لویزیت" که نام شیمیاییاش "کلروفنیل دی کلرو آرسین" است، جزو خانوادهی عوامل کشنده و پایدار است مشابه خردل تقطیر شده است و کاربرد نظامی آن جزو عامل تاول زاست. مشخصاتاش نیز مایع قهوهیی روشن کهربایی است با بخار بیرنگ و بویی شبیه گیاه شمعدانی تازه دارد.
عامل لویزیت موجب حمله به بافتهای انسان میشود و در حالت مایع خالص موجب نابینایی میشود، عوارض درونی آن به تخریب سریع بافت شش و مسمومیت خون ، تخریب گلبولهای قرمز و سلولهای T و سیتوکروم اکسیداز میشود که از طریق ششها یا زخمهای باز به خون راه مییابد. استنشاق آن در 10 دقیقه مرگ و خفگی در برخواهد داشت، این عامل هفت مرتبه از هوا سنگینتر است.
پروفسور «اوبن هندريکس» رئيس آزمايشگاه سم شناسي بيمارستان دانشگاه گان فلاندر، در شمال غرب بلژيک اظهار ميدارد: عراق از سه نوع گاز مختلف عليه حلبچه استفاده کرده است. وي تاکيد کرد که نيروهاي عراقي شهر حلبچه را در روزهاي 17 و 18 مارس (27 و 28 اسفند 66) با گاز خردل (ايپريت)، گازهاي اعصاب (تابون، سارين يا سومان) و بالاخره با سيانوژن بمباران کردهاند.
وي افزود که اين سه نوع سلاح به صورت مجزا ولي با فاصلهیي کوتاه و به طوريکه به صورت «يک کوکتل بسيار سمي» در آيند ، مورد استفاده قرار گرفتهاند.
نگاهی دقیق به این ترکیبات نشاندهندهی آن است که ترکیبات متفاوت بهکارگرفته شده در بمباران شیمیایی حلبچه به نحوی بوده که هم در کوتاه مدت و هم در آیندهی مشخص مصدوم با عوارض بمبها مواجه باشد। یعنی اگر به هر نحوی از عوارض سیانید هیدروژن جان سالم به در برد بعدها به عوارض لویزیت که جز عوامل پایدار است درگیر باشد.
بازتاب بمباران شیمیایی "حلبچه " در رسانههای معتبر:
روزنامهی گاردين چاپ لندن گزارش اين جنايت فجيع را همراه با عكسهايي به چاپ رساند و نوشت : «هيچ جراحتي و خوني و اثري، از انفجار روي اجساد ديده نميشود. اجساد دهها مرد، زن، كودك و حيوانات دست آموز در سطح منازل و خيابانهاي اين بخش دورافتاده در كردستان عراق تحت اشغال ايران را پوشانيدهاند. پوست اين اجساد به طرز عجيبي تغيير رنگ داده و چشم هايشان باز و خيره، چرك خاكستري رنگي از دهانشان بيرون زده و انگشتان دست آنها به طرز عجيبي كج و كوله است. اين طرف مادري بچهاش را براي آخرين بار در آغوش فشرده و آن طرف پدري خود را سپر نوزادي، از آنچه نميدانستند چيست، كرده است.»
بي بي سي راديو دولتي انگلستان درتاریخ 1367/1/6 گزارش داد: «يک دکتر بلژيکي و يک دکتر هلندي از سازمان بهداشت بينالمللي موسوم به پزشکان بدون مرز و يک متخصص مسايل شيميايي به اتفاق آرا تاييد کردند که در حلبچه و مناطق اطراف آن عليه مردم غيرنظامي از سلاحهاي شيميايي استفاده شده است. »
خبرگزاري فرانسه در 1367/1/12 اعلام کرد: «حلبچه شهري از کردستان عراق که به تصرف ايران درآمده و طي روزهاي 27 و 28 اسفند ماه توسط عراق بمباران شيميايي شده، گویی شهری منجمد شده است و ساکنان در خوابي عميق فرو رفتهاند.»
نيويورک تايمز آمريکا در 1367/1/16 نوشت: «اين عمل از هر جهت و به هر مفهوم يک جنايت جنگي است که با انکارهاي سست و رسمي عراق و عذر و بهانههاي غيررسمي در مورد استفاده از يک سلاح ناجوانمردانه در آميخته است।»
آثار و عواقب بمباران شیمیایی "حلبچه" تا به امروز:
مرحوم کاوه گلستان که از اولین کسانی بود که در حلبچه حاضر شد، آن رویداد را چنین توصیف میکند:
( زندگی یخ زده بود، ایستاده بود، مثل اینکه مشغول تماشای یک فیلم باشی و ناگهان روی یک فریم بایستد، این برایام نوع جدیدی از مرگ بود. به داخل یک خانه و آشپزخانهاش میرفتی و جسد زنی را میدیدی که کارد آشپزخانه در دست مشغول بریدن یک تکه هویج بوده…)
گفته میشود کسانیکه از این حادثه شوم و تکاندهنده جان سالم به در بردند وتوانستند برای دریافت کمکهای پزشکی خود را به بیمارستان شهر "سلیمانیه" برسانند ، مطابق دستور حکومتی تا زمانیکه اذعان نمیداشتند که این حمله توسط نیروهای ایران صورت گرفته ، مسئولین بیمارستان از دادن کمکهای پزشکی در مورد این مصدومین خودداری میکردند.
بالغ بر 8000 نفر در این حادثه مصدوم شدند که اکثریت قریب به اتفاق آنها امکانات پزشکی مناسب ، چه از سوی دولت عراق و چه از سوی جامعهی جهانی دریافت نکردند و این مصدومین در اثر آنچه عوارض شیمیایی نامیده میشود ، درطول زمان جان باختند .
شهر "حلبچه" همانند شهر "هیروشیما"ی ژاپن هنوز هم شاهد تولد کودکانی با عوارض شیمیایی است که شایعترین آنها مشکلات تنفسی و معلولیتها و عقبماندگیهای ذهنی و جسمی است. شهر حلبچه هنوز هم شاهد مرگ زنان و مردانی است که تمام این سالها را با درد و رنج آنچه که بر آنها گذشت، سپری کردند .
"سید علی صالحی" شاعر و نویسندهی ایرانی در یازدهمین جشنوارهی فرهنگی "گه لاویژ" که در سلیمانیهی عراق برگذار شد ، در بخشی از پیاماش با ابراز همدلی با ملت کُرد به خاطر ستمهایی که به ویژه در دوران دیکتاتوری صدام بر آنها رفت، گفته است: "بازماندگان حلبچه ، شهید و اسناد زنده "انفال" مرگآور، گواهی زنده بر جنایات این دیکتاتور و زندگی لجن بارش هستنند و من ناخودآگاه احساس میکنم هر مادر دل شکستهیی در جهان که دست لرزناکاش را به ظلمآب زمین میشوید، بیگمان او کُرد است. ملت کرد باید بماند تا دیگر هیچ شاعری برای بازگفتن عشق، آزادی، همبستگی و برآورده کردن آرزو به دنبال کلمه نگردد."
برگرفته از "ماهنامه خط صلح"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر